English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English Persian
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
Other Matches
infestant مهاجم
postman مهاجم
forward مهاجم
invaders مهاجم
invader مهاجم
offensive <adj.> مهاجم
attacker مهاجم
frontcourt man مهاجم
attackers مهاجم
raider مهاجم
raiders مهاجم
forwarded مهاجم
aggressors مهاجم
aggressor مهاجم
striker مهاجم
strikers مهاجم
offensives مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
postmen مهاجم
close attack سه مهاجم
dodgers مهاجم گریزنده
breaking pass پاس به مهاجم
trailer پشتیبان مهاجم
trailers پشتیبان مهاجم
dodger مهاجم گریزنده
aggressive حمله ور مهاجم
unmarked مهاجم مهارنشده
third home بازیگر مهاجم
dedger مهاجم گریزنده
aggressive مهاجم پرپشتکار
flanker مهاجم جناح
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
cough up لو رفتن توپ مهاجم
loose forward مهاجم تک رو پشت خط تجمع
invaders مهاجم حمله کننده
invader مهاجم حمله کننده
illegal procedure خطای تیم مهاجم
flanker بازیگر مهاجم در جناح
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
sacking حمله به مهاجم پشت خط تجمع
prop forward هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
cross buck حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
horses بازیگران قوی تیم مهاجم
direct free kick مکث مهاجم برای فریفتن حریف
cutoff block سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
have an angle بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
inner دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
submarine مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarines مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
beat up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
false start حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
pass cut روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
beat-up شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
tight end مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
foot sweep پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
submarine خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
assault در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaulted در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
loosest توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
loose توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quarterback draw نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
posted محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
hip throw گرفتن کمر مهاجم و از جلوانداختن او از روی کمر
post- محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
charging خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
battery قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
ranks ردیف صف
ranks ردیف
row ردیف
cue ردیف
line ردیف
cues ردیف
lines ردیف
ranked ردیف صف
classing ردیف
run ردیف
runs ردیف
class ردیف
classed ردیف
classes ردیف
rank ردیف
ranges ردیف
ranged ردیف
range ردیف
rank ردیف صف
ranked ردیف
octachord ردیف
wracked ردیف
sequence ردیف
sequences ردیف
wracks ردیف
rows ردیف
rowed ردیف
deque ردیف
racks ردیف
rack ردیف
racked ردیف
tiers ردیف
columns ردیف
column ردیف
tier ردیف
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
realign ردیف کردن
shaw ردیف درختان
realigned ردیف کردن
tier ردیف کردن
single file یک ردیف ستون
seriation ردیف کردن
single line ردیف تکی
realigns ردیف کردن
realigning ردیف کردن
hedgerow ردیف خاربن
hedgerows ردیف خاربن
serially بطور ردیف
seriated ردیف شده
single line ردیف مجزا
aline ردیف شدن
spooler برنامه ردیف گر
tierced ردیف شده
colonnades ردیف ستون
colonnade ردیف ستون
tier ردیف صندلی
tierced ردیف دار
tier ردیف شدن
tier ردیف افقی
tiers ردیف صندلی
tiers ردیف کردن
patterns ردیف بندی
ranges سلسله ردیف
succession ردیف جانشینی
tiers ردیف افقی
ranged سلسله ردیف
range سلسله ردیف
successions ردیف جانشینی
pattern ردیف بندی
tiers ردیف شدن
aligned ردیف کردن
row ردیف مین
file ردیف صف به صف کردن
filed ردیف صف به صف کردن
row ردیف کردن
series سلسله ردیف
in a row ردیف شده
rows ردیف سطر
align ردیف کردن
item number شماره ردیف
file number شماره ردیف
row ردیف سطر
rowed ردیف سطر
rows ردیف مین
rowed ردیف مین
lance corporal هم ردیف سرجوخه
aligns ردیف کردن
string ردیف سلسله
clavier ردیف مضراب
rowed ردیف کردن
rows ردیف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com