English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
skill مهارت عملی داشتن
Other Matches
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
deftness مهارت
dextrously به مهارت
unskilled بی مهارت
facility مهارت
inexpert بی مهارت
skill مهارت
knack مهارت
artifice مهارت
artifices مهارت
ham-fisted بی مهارت
ham handed بی مهارت
ham fisted بی مهارت
grooves مهارت
groove مهارت
know-how مهارت
skilless بی مهارت
workmanship مهارت
maladroit بی مهارت
proficiency مهارت
technique فن مهارت
technique مهارت
techniques فن مهارت
skill less بی مهارت
techniques مهارت
handiness مهارت
expertise مهارت
light handedness مهارت
incompetent بی مهارت
competence مهارت
expertise مهارت
qualification مهارت
credential مهارت
gripe مهارت
skill مهارت
inapt بی مهارت
proficiency pay حق مهارت
unskillful بی مهارت
adeptness مهارت
sophistication مهارت
masterkiness مهارت
executing مهارت
executes مهارت
executed مهارت
adroitness مهارت
ingenuity مهارت
execute مهارت
skill مهارت فنی
jessie آدم بی مهارت
expertness خبرویت مهارت
fine skill مهارت فریف
fundamental skill مهارت بنیادی
jessy آدم بی مهارت
weenie [Am E] آدم بی مهارت
pussy [Am E] آدم بی مهارت
sport skill مهارت ورزشی
tact کاردانی مهارت
pantywaist [Am En] آدم بی مهارت
manipulation انجام با مهارت
dauber نقاش بی مهارت
craft مهارت نیرنگ
crafts مهارت نیرنگ
seamanship مهارت در دریانوردی
combat proficiency مهارت رزمی
qualification کسب مهارت
tactlessly بی مهارت بی سلیقه
proficiency مهارت تخصص
skill learning مهارت اموزی
tactless بی مهارت بی سلیقه
skill level پایه مهارت
competence مهارت فنی
credential مهارت فنی
qualification مهارت فنی
skillful Šetc با مهارت ماهرانه
qualification مهارت فنی
motor skill مهارت حرکتی
wimp آدم بی مهارت
manual skill مهارت دستی
versatility روانی مهارت
natatorial skill مهارت در شنا
up one's alley <idiom> مهارت درچیزی
unskil ناشی بی مهارت
human skill مهارت انسانی
qualify کسب مهارت
qualifies کسب مهارت
softie/softy آدم بی مهارت
namby-pamby آدم بی مهارت
wet آدم بی مهارت
salesmanship مهارت در فروشندگی
weed آدم بی مهارت
cissy آدم بی مهارت
mollycoddle آدم بی مهارت
weakling آدم بی مهارت
milquetoast آدم بی مهارت
sissy آدم بی مهارت
wuss(y) آدم بی مهارت
expert badge نشان مهارت در تیراندازی
diplomatically از روی مهارت و بصیرت
skill level پایه مهارت فنی
mastered کسب مهارت کردن
masters کسب مهارت کردن
facileness مهارت عدم ثبات
spiller خوش شانسی نه مهارت
showboating نمایش دادن مهارت
master کسب مهارت کردن
sport skill pattern الگوی مهارت ورزشی
seaman ship مهارت در راندن قایق
wonderwork کار عجیب مهارت
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
conveyancing مدیریت از روی مهارت
fine art هر مهارت هنری وفریف
qualification badge نشان مهارت در تیراندازی
technomotorial skill مهارت تکنیکی- حرکتی
surfmanship مهارت در موج سواری
qualification record پرونده مهارت فنی
stickhandling مهارت در استفاده از چوب
dan درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
to play a poor game ناشی بودن مهارت نداشتن
ropemanship مهارت دربندبازی یا بالارفتن از طناب
quaint از روی مهارت عجیب و جالب
techniques اصول مهارت روش فنی
veteran skill مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
technique اصول مهارت روش فنی
rate میزان مهارت شدت تغییرات
overmaster مهارت کامل پیدا کردن در
overwrought تهیه شده ازروی مهارت
rates میزان مهارت شدت تغییرات
technique روش با مهارت برای انجام کاری
seeds رده بندی برحسب مهارت وقدرت
to be out of one's depth از توانایی و یا مهارت [کسی] خارج بودن
cats استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
gymkhana مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
syllogist کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
gymkhanas مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
seed رده بندی برحسب مهارت وقدرت
cat استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
techniques روش با مهارت برای انجام کاری
metrist کسی که در متر کردن مهارت دارد
up one's street [British English] , down one's alley [American English] مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
seaman's eye دقت پیش بینی ملوانی مهارت دریایی
slugger بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
don't give up the day job <idiom> [در مورد کاری خبره نبودن و ناتوانی انجام آن با مهارت]
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
triple threat بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
he muddled through بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
workable عملی
handy <adj.> عملی
practicals عملی
practical <adj.> عملی
business like عملی
objective عملی
objectives عملی
performable عملی
operative عملی
empirical عملی
convenient <adj.> عملی
appropriate [for an occasion] <adj.> عملی
purpose-built <adj.> عملی
purposeful <adj.> عملی
proper <adj.> عملی
purposive <adj.> عملی
suitable <adj.> عملی
useful <adj.> عملی
utilitarian [useful] <adj.> عملی
applicatory <adj.> عملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com