English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (3 milliseconds)
English Persian
prony brake مهار پرونی
Other Matches
prony motor موتور پرونی
prony brake لگام پرونی
prony brake ترمز پرونی
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
guide rope مهار
halters مهار
halter مهار
make fast مهار
bearing rein مهار
chucking مهار
frenum مهار
span مهار
anchorages مهار
anchorage مهار
belaying pin مهار
chainage مهار
guys مهار
guy مهار
bond مهار
spans مهار
spanning مهار
spanned مهار
anchors مهار
unbridle بی مهار
controlling مهار
brace مهار
controls مهار
braced مهار
anchor مهار
restraints مهار
restraint مهار
anchoring مهار
control مهار
restrained مهار شده
wiring harness مهار سیم
cross brace مهار عرضی
angle-tie مهار قطری
angle-tie مهار گوشه
bollard تیر مهار
clamped مهار کردن
clamping مهار کردن
clamps مهار کردن
anchor pole دیرک مهار
anchor rod میل مهار
arresting sheave پل مهار هواپیما
ball control مهار توپ
mooring line سیم مهار
knee-brace مهار زانویی
drogue مهار چتری
electrical shant مهار برقی
tie rod میل مهار
mooring swivel مدور مهار
tawie سست مهار
stayband حلقه مهار
raker تیر مهار
sag rod مهار عرضی
sagrod مهار عرضی
mooring ring حلقه مهار
mooring pendant سیم مهار
foot trap مهار توپ با کف پا
gripping jaw فک مهار کننده
guy wire سیم مهار
holdfast مهار گیر
knee brace مهار زانوئی
mooring rope طناب مهار
martingale مهار جلو
mooring buoy بویه مهار
span wire سیم مهار
clamp مهار کردن
bollards میله مهار
bridled زنجیر مهار
bridles مهار ناو
bridles زنجیر مهار
bridling مهار ناو
bridling زنجیر مهار
stay تکیه مهار
stayed تکیه مهار
daedman مهار وزنی
chuck مهار کردن
chucked مهار کردن
chucks مهار کردن
bollard میله مهار
bridled مهار ناو
bridle زنجیر مهار
controlled مهار شده
uncontrolled مهار نشده
topping lift مهار بالایی
chucking مهار کردن
tractable سست مهار
bridle مهار ناو
restrains نگهداشتن مهار کردن
mooring swivel خودگر مهار مین
restraining نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
escalating از مهار خارج شدن
forward bow spring طناب مهار کشتی
escalates از مهار خارج شدن
leg trap مهار توپ با ساق پا
escalated از مهار خارج شدن
moorage محل مهار کشتی
mooring line طناب مهار مین
escalate از مهار خارج شدن
tie down مهار هواپیما یا کشتی
restraining forces نیروهای مهار کننده
clamping sleeve مفصل مهار کننده
anchored filament افروزه مهار شده
barricading مهار هواپیما سد جاده
clamps مهار گیره عقربک
clamp مهار گیره عقربک
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
barricade مهار هواپیما سد جاده
barricades مهار هواپیما سد جاده
barricaded مهار هواپیما سد جاده
buoy pendant زنجیر مهار بویه
clamping fixture گیره مهار کننده
chucking automatic مهار کردن خودکار
clamped مهار گیره عقربک
clamping مهار گیره عقربک
equitation هنر سواری و مهار اسب
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
bolster plate صفحه برای مهار کردن
afterbow طناب مهار سینه ناو
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifts تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
binding مهار کردن بار در روی پالت
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
bindings مهار کردن بار در روی پالت
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
forestay مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
chock قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
fender بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
sling بند مهار بند قلاب
slinging بند مهار بند قلاب
slings بند مهار بند قلاب
controls کنترل کردن مهار کردن
controlling کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com