English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
chucking automatic مهار کردن خودکار
Other Matches
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
tie متصل کردن مهار کردن مهار
ties متصل کردن مهار کردن مهار
clamps مهار کردن
chucks مهار کردن
chucked مهار کردن
chucking مهار کردن
clamping مهار کردن
chuck مهار کردن
clamp مهار کردن
clamped مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
restrain نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
bolster plate صفحه برای مهار کردن
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
bindings مهار کردن بار در روی پالت
binding مهار کردن بار در روی پالت
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
controls کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
controlling کنترل کردن مهار کردن
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun مسلسل خودکار یانیمه خودکار
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatics خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automating خودکار کردن
automated خودکار کردن
automates خودکار کردن
automation خودکار کردن
automate خودکار کردن
automatize خودکار کردن
automatization خودکار کردن
automatic spark advance میزان کردن خودکار
semi automatic advance میزان کردن نیم خودکار
automatize خودکار کردن یک وسیله دستی
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
mechanical sweep مین جمع کردن به طریقه خودکار
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
anchorages مهار
control مهار
guy مهار
anchorage مهار
anchor مهار
spanning مهار
bearing rein مهار
controlling مهار
bond مهار
anchors مهار
anchoring مهار
controls مهار
spans مهار
spanned مهار
belaying pin مهار
braced مهار
chainage مهار
frenum مهار
make fast مهار
halters مهار
guide rope مهار
halter مهار
chucking مهار
guys مهار
unbridle بی مهار
restraint مهار
brace مهار
restraints مهار
span مهار
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
stayband حلقه مهار
gripping jaw فک مهار کننده
knee brace مهار زانوئی
raker تیر مهار
span wire سیم مهار
holdfast مهار گیر
stayed تکیه مهار
angle-tie مهار گوشه
guy wire سیم مهار
angle-tie مهار قطری
tawie سست مهار
sagrod مهار عرضی
mooring swivel مدور مهار
drogue مهار چتری
mooring rope طناب مهار
mooring pendant سیم مهار
mooring ring حلقه مهار
knee-brace مهار زانویی
foot trap مهار توپ با کف پا
mooring line سیم مهار
stay تکیه مهار
martingale مهار جلو
cross brace مهار عرضی
ball control مهار توپ
tie rod میل مهار
mooring buoy بویه مهار
electrical shant مهار برقی
bridled زنجیر مهار
bridling زنجیر مهار
anchor pole دیرک مهار
bridling مهار ناو
wiring harness مهار سیم
controlled مهار شده
arresting sheave پل مهار هواپیما
uncontrolled مهار نشده
prony brake مهار پرونی
bridles زنجیر مهار
bollard تیر مهار
tractable سست مهار
anchor rod میل مهار
bollards میله مهار
bollard میله مهار
restrained مهار شده
bridled مهار ناو
topping lift مهار بالایی
sag rod مهار عرضی
daedman مهار وزنی
bridles مهار ناو
bridle زنجیر مهار
bridle مهار ناو
clamping fixture گیره مهار کننده
aircraft arrestment عملیات مهار هواپیما
aircraft arresting hook قلاب مهار هواپیما
clamping sleeve مفصل مهار کننده
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
mooring line طناب مهار مین
aircraft arresting دستگاه مهار هواپیما
moorage محل مهار کشتی
forward bow spring طناب مهار کشتی
anchored filament افروزه مهار شده
mooring swivel خودگر مهار مین
barricading مهار هواپیما سد جاده
tie down مهار هواپیما یا کشتی
escalate از مهار خارج شدن
barricades مهار هواپیما سد جاده
clamp مهار گیره عقربک
escalated از مهار خارج شدن
restraining forces نیروهای مهار کننده
escalates از مهار خارج شدن
barricaded مهار هواپیما سد جاده
escalating از مهار خارج شدن
buoy pendant زنجیر مهار بویه
barricade مهار هواپیما سد جاده
clamped مهار گیره عقربک
clamping مهار گیره عقربک
leg trap مهار توپ با ساق پا
clamps مهار گیره عقربک
arresting sheave ریل و سرسره مهار هواپیما
arresting system payout بازده سیستم مهار هواپیما
equitation هنر سواری و مهار اسب
arresting net stanchion قلاب تور مهار هواپیما
clamping jaw فکهای مهار کننده گیره
afterbow طناب مهار سینه ناو
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
hook cable کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
uncleat بازکردن طناب مهار قایق ازساحل
shift تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
shifted تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
shifts تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر
blocking and chocking مهار بار روی وسیله ترابری
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
smothers شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smother شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
smothered شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
forestay مهار بین پیش دگل وعرشه کشتی
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
smothering شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
lie نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lies نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
chock قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
lied نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
fender بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com