Dictiornary-Farsi | مهمل گویی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (5 milliseconds)

English	Persian
piffle	مهمل گویی
idiolalia	مهمل گویی


Other Matches

chiromancy	پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
telnet	پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
trashes	مهمل
trash	مهمل
rubbishing	مهمل
trashed	مهمل
waggishly	مهمل
waggish	مهمل
trashy	مهمل
trashiest	مهمل
trashier	مهمل
twaddler	مهمل گو
blatherer	مهمل گو
trashing	مهمل
havers	مهمل
nerts	مهمل
flapdoodle	مهمل
do nothing	مهمل
bosh	مهمل
nonsense	مهمل
fiddle faddle	مهمل
trumpery	سخن مهمل
to talk nonsense	مهمل گفتن
scowler	ادم مهمل
paradoxical	مهمل نما
gamester	هرزه و مهمل
preposterously	بطور مهمل
otiose	مهمل بی نفع
rubbishy	مهمل چرند
preposterous	مهمل مضحک
ridiculously	بطور مهمل
goofiest	لوس و مهمل
putters	مهمل گشتن
putter	مهمل گشتن
puttering	مهمل گشتن
goofy	لوس و مهمل
goofier	لوس و مهمل
dud	ادم مهمل
paradox	مهمل نما
puttered	مهمل گشتن
paradoxes	مهمل نما
to talk rubbish	چرندیا مهمل گفتن
absurdities test	ازمون مهمل یابی
hocus pocus	چیزبی معنی مهمل
paradoxical	در فاهر مهمل و درواقع درست
it is purely absurd	صرف پوچ یا مهمل است
paradoxically	چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
bobtail	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
it is purely absurd	کاملا بی معنی یا پوچ است مهمل صرف است
scandal	بد گویی
scandals	بد گویی
pauciloquy	کم گویی
to stab in the back	بد گویی
hypologia	کم گویی
ingenuousness	رک گویی
knop	گویی
free spokenness	رک گویی
soliloquy	تک گویی
soliloquies	تک گویی
so to peaking	گویی
hypophrasia	کم گویی
one would say	گویی
downrightness	رک گویی
outdpokenness	رک گویی
plain speaking	رک گویی
candour	رک گویی
as thought	گویی
candor	رک گویی
laconic speech	کم گویی
gratulation	تبریک گویی
tachylalia	شتابان گویی
door-knob	دستگیره گویی
agitolalia	شتابان گویی
tachyphemia	شتابان گویی
ambage	ابهام گویی
divagation	پریشان گویی
echolalia	پژواک گویی
echophrasia	پژواک گویی
divination	غیب گویی
extemporization	بالبداهه گویی
facetiousness	بذله گویی
free spokenness	ساده گویی
open heartedness	رک گویی صداقت
rodomontade	گزاف گویی
bullshit	گزافه گویی
scandalum magnatum	بد گویی از بزرگان
word salad	اشفته گویی
wittiness	لطیفه گویی
self contradiction	تناقض گویی
so to speak	چنانکه گویی
soliloquize	تک گویی کردن
somniloquy or quence	سخن گویی
wittiness	بذله گویی
tautologize	مکرر گویی
waggery	بذله گویی
to speak ill of	بد گویی کردن از
vituperation	ناسزا گویی
verbalization	دراز گویی
unreserve	بی پرده گویی
rhodomontade	گزاف گویی
revilement	ناسزا گویی
idioglossia	نامفهوم گویی
iterance	باز گویی
to fling d.	بد گویی کردن
stilted speech	مطنطن گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
polylogia	پریشان گویی
polyphrasia	پریشان گویی
lallation	کودکانه گویی
logorrhea	پراکنده گویی
metonymy	به تقریب گویی
missatement	خلاف گویی
poeticism	شعر گویی
prate	یاوه گویی
pseudology	دروغ گویی
ranten	بیهوده گویی
reticency	سکوت کم گویی
tympany	گزافه گویی
disclosure	بی پرده گویی
contradiction	خلاف گویی
ellipsis	بریده گویی
improvisation	بدیهه گویی
wit	بذله گویی
premonition	شوم گویی
premonitions	شوم گویی
wits	بذله گویی
gossips	اراجیف بد گویی
gossiping	اراجیف بد گویی
gossiped	اراجیف بد گویی
repetitions	باز گویی
repetition	باز گویی
overstatement	گزافه گویی
overstatements	گزافه گویی
knob	دستگیره گویی
contradictions	خلاف گویی
knobs	دستگیره گویی
ironies	وارونه گویی
irony	وارونه گویی
incoherence	گسسته گویی
invective	ناسزا گویی
disclosures	بی پرده گویی
verbosity	اطناب گویی
gossip	اراجیف بد گویی
exaggeration	گزافه گویی
knocked	بد گویی کردن از
rant	بیهوده گویی
ranted	بیهوده گویی
ranting	بیهوده گویی
rants	بیهوده گویی
cluttering	بریده گویی
leasing	دروغ گویی
witticism	بذله گویی
knock	بد گویی کردن از
witticisms	بذله گویی
jocosely	بذله گویی
jest	بذله گویی
knocks	بد گویی کردن از
restatements	باز گویی
jests	بذله گویی
reticence	سکوت کم گویی
jocose	بذله گویی
restatement	باز گویی
dote	پرت گویی کردن
recriminative	پس دهنده بد گویی یا تهمت
overstating	گزافه گویی کردن
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
effusively	چنانکه گویی بریزد
doted	پرت گویی کردن
witticisms	شوخی لطیفه گویی
exaggerate	گزافه گویی کردن
bounce	جست گزاف گویی
veridical	از روی حقیقت گویی
exaggerates	گزافه گویی کردن
dotes	پرت گویی کردن
exaggerating	گزافه گویی کردن
bounces	جست گزاف گویی
toucher	گویی که باجک برخوردکند
overstate	گزافه گویی کردن
overstated	گزافه گویی کردن
bounced	جست گزاف گویی
obsequiousness	تملق مزاج گویی
overstates	گزافه گویی کردن
bullshit	چرند گویی کردن
witticism	شوخی لطیفه گویی
grandiloquence	گزاف گویی مبالغه
fribble	یاوه گویی کردن
forebode	پیش گویی کردن
divine	غیب گویی کردن
divined	غیب گویی کردن
divines	غیب گویی کردن
divining	غیب گویی کردن
deliriousness	هذیان گویی [روانشناسی]
divining rod	چوب غیب گویی
deliriousness	پرت گویی [روانشناسی]
corespondent	مسئول جواب گویی
quirks	مزاجی تناقض گویی
quirk	مزاجی تناقض گویی
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
Do you mean it ? Really ? Honestly ?	جان من ؟( جدی می گویی )
hyperbole	غلو گزاف گویی