Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
production engineer
مهندس تولید
Other Matches
flight engineer
مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
engineers
مهندس
engineer
مهندس
engineer in chief
سر مهندس
engineered
مهندس
civil engineer
مهندس شهرسازی
pioneered
مهندس استحکامات
pioneered
مهندس حفار
system engineer
مهندس سیستم
pioneer
مهندس استحکامات
engineers
افسر مهندس
computer engineer
مهندس کامپیوتر
pioneer
مهندس حفار
consulting engineer
مهندس مشاور
civil engineer
مهندس ساختمان
pioneers
مهندس حفار
metallogical engineer
مهندس متالوژی
rolling mill engineer
مهندس نوردکاری
architect
مهندس معمار
town planner
مهندس شهرساز
road engineer
مهندس راه
design engineer
مهندس طراح
electric engineer
مهندس برق
electronic engineer
مهندس الکترونیک
flight engineer
مهندس پرواز
communication engineer
مهندس مخابرات
telecommunication engineer
مهندس ارتباطات
pioneers
مهندس استحکامات
architects
مهندس معمار
systems engineer
مهندس سیستم
automotive engineer
مهندس مکانیک
supervisor engineer
مهندس نافر
structual engineering
مهندس سازهای
structual engineering
مهندس ساختمانی
engineer
افسر مهندس
bachelor
لیسانسیه مهندس
bachelors
لیسانسیه مهندس
baccalaureate
لیسانسیه یا مهندس
civil engineers
مهندس ساختمان
specialist engineering
مهندس متخصص
field engineer
مهندس پایکار
civil engineers
مهندس شهرسازی
mechanical engineer
مهندس مکانیک
engineer battalion
گردان مهندس
first engineer
مهندس اول
engineered
افسر مهندس
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
we are in need of two engineer
ما بدو تن مهندس نیازمندنیستیم
civil engineer
مهندس راه و ساختمان
civil engineers
مهندس راه و ساختمان
railway engineer
مهندس راه اهن
field engineer
مهندس پای کار
civil engineers
مهندس راه وساختمان
software engineer
مهندس نرم افزار
road engineer
مهندس جاده سازی
applied economics engineer
مهندس اقتصاد صنعتی
software engineering
مهندس نرم افزار
customer engineer
مهندس سخت افزاز
customer engineer
مهندس سخت افزار
civil engineer
مهندس راه وساختمان
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
pioneer
پیش قدم سرباز مهندس حفار
pioneered
پیش قدم سرباز مهندس حفار
pioneers
پیش قدم سرباز مهندس حفار
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
He works as engineer.
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
serviced
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
point
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
production line
خط تولید
progeniture
تولید
aggregate output
تولید کل
total output
تولید کل
products
تولید
product
تولید
assembly
تولید
production technique
فن تولید
production lines
خط تولید
assembly lines
خط تولید
outputs
تولید
output
تولید
production
تولید
generations
تولید
production rule
تولید
generation
تولید
articulation
تولید
genesis
تولید
productions
تولید
assembly line
خط تولید
manufacture
تولید
manufactured
تولید
manufactures
تولید
fabrication
تولید
turn out
تولید
total product
تولید کل
low productivity
تولید کم
means of production
وسایل تولید
procreate
تولید کردن
means of production
ابزار تولید
progenitive
تولید کننده
period of production
دوره تولید
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
labor intensive production
تولید کاربر
average product
تولید متوسط
procreates
تولید کردن
reproductions
تولید دوباره
productive capacity
فرفیت تولید
agents of production
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
procreated
تولید کردن
production factors
عوامل تولید
aggradation of permafrost
تولید شبنم
begetting
تولید کردن
begets
تولید کردن
beget
تولید کردن
procreating
تولید کردن
per capita output
تولید سرانه
begat
تولید کردن
jamming
تولید پارازیت
calorification
تولید حرارت
ingot production
تولید شمش
ingenerate
تولید کردن
incendiarism
تولید حریق
inbreed
تولید کردن
mechanical production
تولید ماشینی
supplied
تولید کردن
pyogenesis
تولید چرک
supply
تولید کردن
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
supplying
تولید کردن
productions
تولید دستهای
homogenesis
تولید مثل
bring forward
تولید کردن
produce
تولید کردن
pedogenesis
تولید خاک
peak output
حداکثر تولید
produces
تولید کردن
branches of production
شاخههای تولید
produced
تولید کردن
branches of production
رشتههای تولید
put out
<idiom>
تولید کردن
power of production
نیروی تولید
production program
برنامه تولید
producer
تولید کننده
sparking
تولید جرقه
producers
تولید کننده
manufacturing cost
هزینه تولید
mass production
تولید ماشینی
production programme
برنامه تولید
production process
جریان تولید
production process
فرایند تولید
begotten
تولید کرده
potential output
تولید بالقوه
pilot production
تولید نمونه
producible
قابل تولید
production index
شاخص تولید
production management
مدیریت تولید
production method
روش تولید
mass production
تولید بمقدارزیاد
production part
بخش تولید
production period
دوره تولید
marginal output
تولید نهائی
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
mass-production
تولید انبوه
productivity
قابلیت تولید
production efficiency
کارائی در تولید
raises
تولید کردن
raise
تولید کردن
mass production
تولید انبوه
production facility
سهولت تولید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com