English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English Persian
communication engineer مهندس مخابرات
Other Matches
flight engineer مهندس مکانیک هواپیما مهندس پرواز
communication operation instructions (co دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
resident engineer مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
engineered مهندس
engineers مهندس
engineer in chief سر مهندس
engineer مهندس
flight engineer مهندس پرواز
civil engineers مهندس شهرسازی
design engineer مهندس طراح
civil engineers مهندس ساختمان
mechanical engineer مهندس مکانیک
civil engineer مهندس شهرسازی
bachelor لیسانسیه مهندس
bachelors لیسانسیه مهندس
first engineer مهندس اول
consulting engineer مهندس مشاور
electric engineer مهندس برق
computer engineer مهندس کامپیوتر
automotive engineer مهندس مکانیک
production engineer مهندس تولید
electronic engineer مهندس الکترونیک
baccalaureate لیسانسیه یا مهندس
engineer battalion گردان مهندس
field engineer مهندس پایکار
civil engineer مهندس ساختمان
metallogical engineer مهندس متالوژی
engineered افسر مهندس
engineer افسر مهندس
specialist engineering مهندس متخصص
structual engineering مهندس ساختمانی
structual engineering مهندس سازهای
supervisor engineer مهندس نافر
system engineer مهندس سیستم
systems engineer مهندس سیستم
telecommunication engineer مهندس ارتباطات
town planner مهندس شهرساز
engineers افسر مهندس
pioneer مهندس حفار
pioneer مهندس استحکامات
pioneered مهندس استحکامات
pioneers مهندس حفار
pioneers مهندس استحکامات
road engineer مهندس راه
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
architects مهندس معمار
architect مهندس معمار
pioneered مهندس حفار
railway engineer مهندس راه اهن
we are in need of two engineer ما بدو تن مهندس نیازمندنیستیم
field engineer مهندس پای کار
customer engineer مهندس سخت افزار
road engineer مهندس جاده سازی
software engineering مهندس نرم افزار
civil engineers مهندس راه وساختمان
software engineer مهندس نرم افزار
customer engineer مهندس سخت افزاز
civil engineer مهندس راه و ساختمان
civil engineer مهندس راه وساختمان
civil engineers مهندس راه و ساختمان
applied economics engineer مهندس اقتصاد صنعتی
communication مخابرات
electric communication مخابرات
pioneer پیش قدم سرباز مهندس حفار
pioneered پیش قدم سرباز مهندس حفار
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
pioneers پیش قدم سرباز مهندس حفار
telecommunications مخابرات تلگرافی
telecommunication technique تکنیک مخابرات
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
panel پرده مخابرات
communication ارتباط و مخابرات
panels پرده مخابرات
radiographic مخابرات رادیویی
signal axis محور مخابرات
signal bridge پل مخابرات ناو
signal center مرکز مخابرات
signal رسته مخابرات
signaled رسته مخابرات
signalled رسته مخابرات
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
telecommunication network شبکه مخابرات
signal corps قسمت مخابرات
signal corps رسته مخابرات
signal communications ارتباط و مخابرات
communications ارتباط و مخابرات
panel code کد پرده مخابرات
communication theory تئوری مخابرات
communication center مرکز مخابرات
data link محور مخابرات
signal panel پرده مخابرات
communication technician تکنیسین مخابرات
communication receiver گیرنده مخابرات
communication engineering مهندسی مخابرات
intercoms مخابرات داخلی
intercom مخابرات داخلی
transmissions مخابرات ارسال
marking panel پرده مخابرات
interphone مخابرات داخلی
transmissions مخابره مخابرات
transmission مخابرات ارسال
transmission مخابره مخابرات
cordless telephone تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] تلفن بی سیم [مخابرات]
digital subscriber line [DSL] خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
panel پرده شبکه مخابرات
cordless phone تلفن بی سیم [مخابرات]
panels پرده شبکه مخابرات
area signal center مرکز مخابرات منطقه
intercepts نفوذکردن در شبکه مخابرات
master station پست اصلی مخابرات
strangle در مخابرات یعنی دستگاه
intercommunication مخابرات داخلی یکان
helio ایینه ویژه مخابرات
intercepting نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication technician تعمیر کارفنی مخابرات
communication chief رئیس مخابرات یکان
signal operation instruction دستور کار مخابرات
signal علایم مخابراتی مخابرات
signaled علایم مخابراتی مخابرات
communication network شبکه ارتباط و مخابرات
standing operating procedures روش جاری مخابرات
communication and electronics رسته مخابرات و الکترونیک
signalled علایم مخابراتی مخابرات
intercepted نفوذکردن در شبکه مخابرات
cordless phone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cryptofacility تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
wigway ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
spring loaded فنری کلید ناپایدار در مخابرات
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
phone extension شماره تلفن فرعی [مخابرات]
asymmetric digital subscriber line [ADSL] خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
serviced توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
communication deception گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
cryptocompromise تولید خطر برای مخابرات رمز
radiograph پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiographs پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
tele communication مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
loran تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
point نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G. استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication engineering تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com