Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 305 (15 milliseconds)
English
Persian
fogbound
مه گرفته
brumous
مه گرفته
comate
مه گرفته
folded in mist
مه گرفته
mistful
مه گرفته
Search result with all words
haze
گرفته بودن مغموم بودن
card
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
mossy
خزه گرفته باتلاقی
matrix
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrixes
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
remark
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks
عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
AC
گرفته شده است
decimal
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
ram
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams
افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
overlay
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
intake
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
intakes
مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
hoarse
گرفته
hoarser
گرفته
hoarsest
گرفته
solemn
گرفته موقرانه
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
egoism
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
quotation
بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
quotations
بخشی از متن که از متن دیگر قرض گرفته شده است
measly
کرم گرفته
shift
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
thick
گرفته
thicker
گرفته
thickest
گرفته
border
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordered
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
wont
خو گرفته عادت
accustomed
خو گرفته
addict
خو گرفته معتاد
addicts
: خو گرفته معتاد
arrowroot
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
cola
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
colas
ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
prussic acid
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
mixed economies
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economy
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
tuner
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
filmier
غبار گرفته
filmiest
غبار گرفته
filmy
غبار گرفته
copyright
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
bush
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
bushes
استوانه توخالی که داخل سوراخی جای گرفته و محکم میشود
funky
بوی ناه گرفته
game
شکار گرفته شده
bleary
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
eerie
ترساننده گرفته
leaded
سرب گرفته
designed
در نظر گرفته شده مخصوص
fustier
بو گرفته
fustiest
بو گرفته
fusty
بو گرفته
low spirited
گرفته
low-spirited
گرفته
dull
گرفته
dull
کندشدن گرفته
dulled
گرفته
dulled
کندشدن گرفته
duller
گرفته
duller
کندشدن گرفته
dullest
گرفته
dullest
کندشدن گرفته
dulling
گرفته
dulling
کندشدن گرفته
dulls
گرفته
dulls
کندشدن گرفته
rheumatic
رماتیسم گرفته
enclave
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
blighted
زنگ زده شپشه گرفته
bucket
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
Other Matches
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
air less
گرفته
heartsore
دل گرفته
darksome
گرفته
adopted
گرفته
chock full
گرفته
choky
گرفته
uptight
گرفته
rancid
بو گرفته
muggy
گرفته
gruff
گرفته
clouded
گرفته
pokey
گرفته
sombrous
گرفته
addicted
خو گرفته
bunged up
قی گرفته
muzzy
گرفته
aeruginous
زنگ گرفته
smoky
دود گرفته
hoarsely
بطور گرفته
began
دست گرفته
caught
گرفته شده
rainy
تر رگبار گرفته
pokier
گرفته دلگیر
fond
انس گرفته
fonder
انس گرفته
fondest
انس گرفته
derivative
گرفته شده
derivatives
گرفته شده
divorcee
زن طلاق گرفته
poky
گرفته دلگیر
divorcees
زن طلاق گرفته
pokiest
گرفته دلگیر
reposing upon
قرار گرفته بر
triste
گرفته محزون
resolved that ......
تصمیم گرفته شد که
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
in mourning
چرک گرفته
to d. itself
گرفته شدن
maggoty
کرم گرفته
medalled
مدال گرفته
mistful
میغ گرفته
mity
کزم گرفته
on the panel
جزوصورت گرفته
patinated
زنگار گرفته
patinous
کبره گرفته
tristful
گرفته محزون
blear
گرفته وتاریک
cerated
موم گرفته
drippy
هوای گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
شوخیت گرفته ؟
blear eyes
چشمان قی گرفته
verminous
شپش گرفته
airless
گرفته یا دم کرده
assumed
بخود گرفته عاریتی
lowered
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
skims
شیر خامه گرفته
skimmed
شیر خامه گرفته
included
دور گرفته شده
patinous
زنگارگرفته جرم گرفته
sultrily
بطور دم گرفته یا گرم
skim milk
شیرخامه گرفته ورقیق
putrid flesh
گوشت گندیده یا بو گرفته
foul house
چشمی گرفته لنگر
skim
شیر خامه گرفته
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
She was depressed.
دلش گرفته بود
cut nails
ناخنهای گرفته یا چیده
skimmed milk
شیرخامه گرفته ورقیق
lour
گرفته شدن عبوس
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
malty
خو گرفته به ابجو خوری
He was choking .
گلویش گرفته بود
My left leg is in plaster .
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
in contemplation
درنظر گرفته شده
i had been caught
گرفته شده بودم
mucid
بوزک زده بو گرفته
my time is occupied
وقتم گرفته است
nidicolous
در اشیانه قرار گرفته
low-key
دارای صدای گرفته
low key
دارای صدای گرفته
followed by
<adj.>
دنباله گرفته شده با
to be tuned in to a channel
کانالی را گرفته باشند
underlying
در زیر قرار گرفته
applique
مورد استفاده قرار گرفته
jugate
روی هم قرار گرفته جفت
integrated intensity
شدت انتگرال گرفته شده
capsulate
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
captured material
وسایل گرفته شده از دشمن
hard bitten
سخت گاز گرفته شده
we are beset with dangers
خطرها ما را فرا گرفته اند
bloods hot eyes
چشمان قرمز و خون گرفته
weanling
کودک تازه از شیر گرفته
pokerface
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
she had him in her pocket
خوب جلوش را گرفته بود
throaty
دارای صدای گرفته وخشن
throatiest
دارای صدای گرفته وخشن
borrowed money
پول قرض گرفته شده
semidiurnal
در نصف روز انجام گرفته
throatier
دارای صدای گرفته وخشن
parrot learned
طوطی وار یاد گرفته
oppressed
تحت ستم قرار گرفته
he drives a roaring trade
کارش خوب گرفته است
woofer
دارای صدای کوتاه و گرفته
tried
در محک ازمایش قرار گرفته
subereous
از چوب پنبه گرفته شده
Everybody stands in awe of him.
ازهمه زهر چشم گرفته است
Silence prevailed every where.
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
claque
پول گرفته اند دست بزنند
The car is on fire.
اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
leachate
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
it follows necessarily that
ناچار این نتیجه گرفته میشود
leach
[liquid formed by leaching]
مایعی که از صافی گرفته شده
[شیمی]
biotecture
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
bluer
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bloodshot
سرخ وورم کرده خون گرفته
blue
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
loan word
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
The rumour is gaining ground that …
این شایعه قوت گرفته است که ...
zero hour
<idiom>
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
his leg rested on a stone
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
I was bitten by a dog.
من توسط
[بوسیله]
سگی گاز گرفته شدم.
A further increase is considered unlikely
[regarded as unlikely]
.
افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
endorsee
کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
speed traps
مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
speed trap
مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
anti propeller end
انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
give a catch
زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
foul hooked
ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
cathectic
تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
ordinee
کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
cudbear
ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
mannerist
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
ipsilateral
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
macroelement
تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
the boxes were nested
جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
orifice meter
روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
format
متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
formats
متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
raw silk
ابریشم خام
[ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
if the knee is affected
اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
bayed
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bay
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
The persian gulf is between Iran and saude Arabia .
خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
mixed government
حکومتی که در ان جنبههای پادشاهی واشرافی و دمکراسی با هم به کار گرفته شود
bays
فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
groundage
حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
transit duty
حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
board computer
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
prize of war
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
phlorizin
ماده تلخی که ازپوست ریشه درخت سیب ومانندان گرفته میشود
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
v engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
ithyphallic
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
vee engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
centrifugal moisture equivalent
مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
tabbing
تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
wing photograph
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
shuttle
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
hazarded
طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazard
طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
x engine
موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
hazards
طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazarding
طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
phonolite
خاره اتش فشانی که تخته سنگ تازه ازموه گرفته ان چون چکش بخوردصدامیدهد
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
harrod domar equation
دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
oblique compartment
قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
heaping
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaps
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
galbanum
نوعی صمغ زرد رنگ که از گیاهی شبیه انقوزه گرفته میشود و مصرف طبی دارد
final set
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
heap
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
backstabber
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
formats
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
compressor bleed air
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
mobile warfare
جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com