English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
Other Matches
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
post matter محمولات پستی
cargo insurance بیمه محمولات
cargo checking بازرسی کردن محمولات
break bulk cargo محمولات تفکیک شده
cargo documentation ثبت محمولات کشتی
ptomaine مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
transudate مواد فرانشت شده مواد مترشحه
durable material مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
dye-stuff ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
cargo tie down point محل مهار بار روی وسیله محل بستن محمولات
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
glaciers رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
river line خط رودخانه
glacier رودخانه یخ
rever رودخانه
rivers رودخانه
river clay گل رودخانه
river رودخانه
conferva علف رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
riverine سواحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
river mouth دهانه رودخانه
river beds بستر رودخانه
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
strand لایه رودخانه
strands لایه رودخانه
river bed بستر رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
headwater بالادست رودخانه
stethe ساحل رودخانه
riverward بطرف رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
an open river رودخانه باز
the river karoon رودخانه کارون
the karoon river رودخانه کارون
along the river درامتداد رودخانه
bight پیچ رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
streams رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
stream رودخانه ابراهه
by water از راه رودخانه
ostiary دهانه رودخانه
upstream بالای رودخانه
riverbed بستر رودخانه
levee کناره رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
river trip گردش رودخانه ای
euphrates رودخانه فرات
river profile نیمرخ رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
head stream سرچشمه رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
spans پل زدن روی رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
basin area حوزه ابریز رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
eyot جزیره کوچک در رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
bayou شاخه فرعی رودخانه
chute شیب تند رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
keelboatman کرجی بان رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
levee دیواره ساحلی رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
head water قسمت بالادست رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath بستر پهن مسیر رودخانه
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
supplies مواد
material مواد
provisions مواد
materials مواد
composite material مواد مرکب
coherent materials مواد چسبنده
cohesive materials مواد چسبنده
cohesive material مواد چسبا
material costs هزینههای مواد
insulating compound مواد عایق
materials handling جابجایی مواد
radioactive material مواد رادیواکتیو
instruction material مواد درسی
inorganic materials مواد غیرالی
instructional material مواد اموزشی
substitute material مواد جانشینی
materials requisition درخواست مواد
material balance موازنه مواد
narcotic drugs مواد مخدر
glacial drift مواد یخرفته
natural products مواد طبیعی
muffling material مواد میرایی
miscellaneous provisions مواد متفرقه
qualifying clauses مواد اصلاحی
supplies officer مسئول مواد
materials transfer notes دستورانتقال مواد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com