Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
usages
موارد مصرف
utilisations
موارد مصرف
utilizations
موارد مصرف
Other Matches
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
applications
موارد استعمال
widely
در بسیاری موارد
casebook
کتاب موارد
casebooks
کتاب موارد
application
موارد استعمال
data item
موارد ذکرشده در اطلاعات
only in exceptional cases
فقط در موارد استثنائی
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
addressing
بدون نیاز به موارد خاص
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
in duly substantiated cases
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified
در موارد طبق مقررات اثبات شده
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
ttl
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
income consumption curve
مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
consumerism
مصرف
wasteful
مصرف
extravagant
مصرف
sodden
بی مصرف
waster
مصرف
wasters
مصرف
good for nothing
بی مصرف
consumption
مصرف
usage
مصرف
usages
مصرف
expense
مصرف
otiose
بی مصرف
unemployed
بی مصرف
disposal
مصرف
comsumption
مصرف
waste
بی مصرف
wastes
بی مصرف
offtake
مصرف
expenditure
مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
overall consumption
مصرف کل
of no a
بی مصرف
consumable
مصرف شدنی
consumption rate
میزان مصرف
consumption rate
اهنگ مصرف
consumption schedule
جدول مصرف
consumption rate
نواخت مصرف
propensity to consume
گرایش به مصرف
put away
مصرف کردن
consumption function
تابع مصرف
consumption possibility line
خط امکانات مصرف
consumer brand
کالای پر مصرف
consumption theory
نظریه مصرف
present consumption
مصرف حال
optional consumption
مصرف اختیاری
ready use
اماده مصرف
rival consumption
مصرف رقابتی
national consumption
مصرف ملی
maximum power demand
مصرف حداکثر
mass consumption
مصرف کلان
mass consumption
مصرف انبوه
throw away
چیز بی مصرف
to use up
مصرف کردن
internal power
مصرف داخلی
ready for use
اماده مصرف
partial substitution
جانشینی مصرف
peak load
بحبوحه مصرف
present consumption
مصرف جاری
productive consumption
مصرف مولد
power consumption
مصرف برق
power consumption
مصرف قدرت
power consumer
مصرف برق
propensity to consume
تمایل به مصرف
rate of consumption
نرخ مصرف
permanent consumption
مصرف دائمی
per capita water consumption
مصرف سرانه اب
per capita consumption
مصرف سرانه
internal consumption
مصرف داخلی
industrial consumption
مصرف صنعتی
induced consumption
مصرف تشویقی
fuel consumption
مصرف سوخت
usage rate
نرخ مصرف
use up
مصرف کردن
expenditure credit
اعتبار مصرف
excise tax
مالیات بر مصرف
consumerism
مصرف گرایی
energy consumption
مصرف انرژی
throwaway
یکبار مصرف
domestic consumption
مصرف خانگی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
private consumption
مصرف خصوصی
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
transitory consumption
مصرف گذرا
inconsumable
مصرف نکردنی
transitory consumption
مصرف انتقالی
idle stock
موجودی بی مصرف
home use entry
اعلامیه مصرف
home consumption
مصرف داخلی
home consumption
مصرف خانگی
high mass consumption
مصرف انبوه
unproductive consumption
مصرف بیهوده
gasoline consumption
مصرف بنزین
useful
<adj.>
قابل مصرف
consumed
مصرف کردن
consume
مصرف کردن
induced consumption
مصرف القائی
spends
مصرف کردن
spend
مصرف کردن
consumes
مصرف کردن
utilisable
[British]
<adj.>
قابل مصرف
utilization
مصرف بکاربری
eats
مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
dismantled
بی مصرف کردن
dismantle
بی مصرف کردن
exhausted
مصرف شده
usage
مورد مصرف
using
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
disposable
مصرف شدنی
utilization
مورد مصرف
uses
استعمال مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
dismantling
بی مصرف کردن
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
eat
مصرف کردن
expenditure
میزان مصرف
rags
بی مصرف شدن
rag
بی مصرف شدن
expendable
مصرف پذیر
recive
مصرف کنید
use
استعمال مصرف
consumers
مصرف کننده
utilizable
<adj.>
مصرف کردنی
shelf life
تاریخ مصرف
using
استعمال مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
مصرف کردنی
useful
<adj.>
مصرف کردنی
conspicuious consumption
مصرف تجملی
conspicious consumption
مصرف تجملی
coefficient of utility
ضریب مصرف
capital consumption
مصرف سرمایه
bootless
بی مصرف بی علاج
applicable
<adj.>
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
مصرف کردنی
autonomous consumption
مصرف مستقل
usable
<adj.>
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
قابل مصرف
abuses
سوء مصرف
applicable
<adj.>
قابل مصرف
abused
سوء مصرف
abuse
سوء مصرف
user
مصرف کننده
users
مصرف کننده
consumer
مصرف کننده
abusing
سوء مصرف
usable
<adj.>
قابل مصرف
utilizable
قابل استفاده مصرف
single-use tableware
ظروف یک بار مصرف
product usage rate
میزان مصرف محصول
consumer's choice
انتخاب مصرف کننده
consumerism
حمایت از مصرف کننده
volt ampere hour meter
کنتور مصرف فاهری
rational consumer
مصرف کننده عقلائی
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
to be on the strain
زیاد مصرف شدن
tertiary consumers
مصرف کنندگان سومین
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
slather
بطورافراط مصرف کردن
var hour meter
کنتور مصرف کور
service cable
کابل مصرف کننده
secondary consumers
مصرف کنندگان دومین
representative consumer
مصرف کننده نمونه
underconsumption theory
نظریه مصرف ناکافی
throwaway
مصرف کن و دور بیانداز
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
unit kilometer
مصرف کیلومتری یکان
reactive volt ampere hour meter
کنتور مصرف کور
unproductive consumption
مصرف غیر مولد
consumers cooperative company
شرکت تعاونی مصرف
consumable supplies
اماد مصرف شدنی
gew gaw
اشیاء قشنگ بی مصرف
baubles
چیزقشنگ وبی مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com