Dictiornary-Farsi | موافقت تایید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
endorsement	موافقت تایید
endorsements	موافقت تایید


Other Matches

acknowledgement	تایید
confirmation	تایید
allegation	تایید
acknowledgments	تایید
acknowledgements	تایید
corroboration	تایید
verification	تایید
approval	تایید
graced	تایید
graces	تایید
grace	تایید
allegations	تایید
gracing	تایید
certification	تایید
ratified	تایید کردن
untested <adj.>	تایید نشده
ratifying	تایید کردن
unverified <adj.>	تایید نشده
ratifies	تایید کردن
ratify	تایید کردن
social approval	تایید اجتماعی
approved <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.>	تایید شده
allowed <adj.> <past-p.>	تایید شده
approved <adj.> <past-p.>	تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تایید شده
authorized <adj.> <past-p.>	تایید شده
passed <adj.> <past-p.>	تایید شده
uninspected <adj.>	تایید نشده
corrobrant	تایید کننده
approvingly	تایید شده
approved	به تایید رسیده
approved	تایید شده
validity	تایید تصدیق
corroborator	تایید کننده
supporting	تایید کردن
approvingly	به تایید رسیده
vertify	تایید کردن
corroborant	تایید کننده
confirmor	تایید کننده
confirmer	تایید کننده
confirmative	تایید کننده
insusceptible	تایید ناپذیر
price support	تایید قیمت
seconder	تایید کننده
acknowledgement of order	تایید سفارش
emphasize	تایید کردن
emphasising	تایید کردن
emphasises	تایید کردن
emphasised	تایید کردن
unaudited <adj.>	تایید نشده
unchecked <adj.>	تایید نشده
unevaluated <adj.>	تایید نشده
emphasized	تایید کردن
emphasizes	تایید کردن
approving	تایید کردن
approves	تایید کردن
approve	تایید کردن
emphasizing	تایید کردن
unexamined <adj.>	تایید نشده
confirmed	تایید شده
agreed <adj.> <past-p.>	به تایید رسیده
acknowledge	تایید کردن
acknowledging	تایید کردن
acknowledges	تایید کردن
graced	تایید کردن
corroborates	تایید کردن
confirms	تایید کردن
confirm	تایید کردن
corroborating	تایید کردن
support	تقویت تایید
corroborated	تایید کردن
grace	تایید کردن
gracing	تایید کردن
certifiable	قابل تایید
corroborate	تایید کردن
support	تایید کردن
graces	تایید کردن
entente	موافقت
agreement	موافقت
agreements	موافقت
agreeability	موافقت
ententes	موافقت
congruity	موافقت
approbation	موافقت
consented	موافقت
assentation	موافقت
consenting	موافقت
congeniality	موافقت
agreeableness	موافقت
consent	موافقت
settle for <idiom>	موافقت با
consents	موافقت
acquiescence	موافقت
consentaneity	موافقت
keeping	موافقت
accompt	موافقت
ententes cordiales	موافقت
approval	موافقت
accord	موافقت
accorded	موافقت
unions	موافقت
union	موافقت
accords	موافقت
sympathies	موافقت
sympathy	موافقت
understandings	موافقت
understanding	موافقت
adhesion	موافقت
concurrence	موافقت
accommodating	موافقت
accordance	موافقت
self sustained	تایید شده نفس
approved circuit	مدار تایید شده
security clearance	تایید صلاحیت کردن
support	تایید کردن نگهداری
confirmed location	موضع تایید شده
confirmable	قابل تایید وتصدیق
confirmation	تایید ازاطلاعات رسیده
approved bank	بانک تایید شده
quality control approval	تایید کنترل کیفیت
assertion	تایید ادعا افهارنامه
validation	تایید معتبر سازی
verifiable	قابل تصدیق تایید
incompliance	عدم موافقت
incongrvity	عدم موافقت
to come to an agreement	موافقت پیداکردن
no go <idiom>	موافقت نکردن
implicit agreement	موافقت ضمنی
homologate	موافقت کردن
gentlemen's agreement	موافقت شرافتمندانه
non cincurrence	عدم موافقت
to look after	موافقت کردن
verbal agreement	موافقت شفاهی
to come in to line	موافقت کردن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
go along <idiom>	موافقت کردن
in league with <idiom>	موافقت مخفیانه
acquiesce	موافقت کردن
quota agreement	موافقت سهمیه
propitiousness	موافقت مساعدت
non placer	موافقت نمیشود
non concurrence	عدم موافقت
non compliance	عدم موافقت
disagreement	عدم موافقت
approving	موافقت کردن
approves	موافقت کردن
approve	موافقت کردن
condescension	تمکین موافقت
acceding	موافقت کردن
accedes	موافقت کردن
acceded	موافقت کردن
accede	موافقت کردن
gibes	موافقت کردن
treaty	موافقت نامه
treaties	موافقت نامه
accommodations	تطبیق موافقت
accommodation	تطبیق موافقت
nonconformity	عدم موافقت
agreements	موافقت نامه
agreement	موافقت نامه
jibing	موافقت کردن
jibes	موافقت کردن
jibed	موافقت کردن
jibe	موافقت کردن
assents	موافقت کردن
grants	موافقت کردن
granted	موافقت کردن
grant	موافقت کردن
accords	موافقت کردن
accorded	موافقت کردن
accord	موافقت کردن
consents	موافقت کردن
consenting	موافقت کردن
consented	موافقت کردن
consent	موافقت کردن
complying	موافقت کردن
concur	موافقت کردن
assenting	موافقت کردن
assented	موافقت کردن
assent	موافقت کردن
admit	موافقت کردن
concurs	موافقت کردن
concurring	موافقت کردن
concurred	موافقت کردن
comply	موافقت کردن
approbate	موافقت کردن
accomodate	موافقت کردن
compliable	قابل موافقت
congruence	موافقت تناسب
disagreements	عدم موافقت
complies	موافقت کردن
concordat	موافقت نامه
complied	موافقت کردن
assentient	موافقت دهنده
congruency	موافقت تناسب