Dictiornary-Farsi | مواقعه نزدیکی جنسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
sexual intercourse	مواقعه نزدیکی جنسی


Other Matches

esturm	مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus	مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
amphimixis	مواقعه
copulate	مواقعه
copulated	مواقعه
copulates	مواقعه
copulating	مواقعه
sexual intercourse	مقاربت مواقعه
passage at arms	نبرد مواقعه
androgen	هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen	هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous	ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism	نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
isogamete	سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes	احساسات جنسی روابط جنسی
sex	احساسات جنسی روابط جنسی
oogamete	سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
sexual intercourse	نزدیکی
intimity	نزدیکی
copulate	نزدیکی
togetherness	نزدیکی
nighness	نزدیکی
neiggourhood	نزدیکی
nearby	در نزدیکی
vicinage	نزدیکی
vichywater	نزدیکی
closeness	نزدیکی
imminence	نزدیکی
inwarness	نزدیکی
around	در نزدیکی
affinity	نزدیکی
affinities	نزدیکی
appulse	نزدیکی
propinquity	نزدیکی
nearness	نزدیکی
approximations	نزدیکی
approximation	نزدیکی
accession	نزدیکی
proximity	نزدیکی
vicinity	نزدیکی
copulated	نزدیکی
adduction	نزدیکی
copulates	نزدیکی
adjacence or cency	نزدیکی
copulating	نزدیکی
contiguity	نزدیکی
proximity of blood	خویشی نزدیکی
therabout	در همان نزدیکی
sexual intercourse of doubful nature	نزدیکی به شبهه
adjacence	نزدیکی مجاورت
In the vicinity ( neighbourhood ).	همین نزدیکی ها
adjacency	نزدیکی مجاورت
kinder	نزدیکی تشابه
offing	دران نزدیکی ها
hereabout	درهمین نزدیکی ها
going on	نزدیکی تماس
verges	نزدیکی حدود
nodality	نزدیکی به گره
verge	نزدیکی حدود
rapprochement	نزدیکی تمایل بدوستی
in with <idiom>	دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
imminency	نزدیکی مشرف بودن
thereabout	درهمان نزدیکی تقریبا
imminence	نزدیکی مشرف بودن
hang about	در نزدیکی منتظر بودن
To have sexual intercourse with a woman .	با زنی نزدیکی کردن
abutment	بست دیوار نزدیکی
incestuously	با گناه نزدیکی بمحارم
umbilical	واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Is there a ... nearby?	آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
accessibility	امکان نزدیکی وسیله وصول
Heris	شهر هریس در نزدیکی تبریز
land sick	کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
The gas station is nearby .	پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
Is there an inexpensive restaurant around here?	آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
machines	نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
machine	نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined	نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl <idiom>	موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
aclinic line	خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
run-up [start-up]	نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
checkpoint	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points	علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check mark	علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
hermaphrodite	دو جنسی
homogeneity	هم جنسی
kind	جنسی
unisexual	یک جنسی
sexual	جنسی
hermaphrodites	دو جنسی
kinds	جنسی
generic	جنسی
unisex	دو جنسی
road sense	جنسی
kindest	جنسی
bisexual	دو جنسی
gamic	جنسی
ambisexual	دو جنسی
diclinous	یک جنسی
bisexuals	دو جنسی
sexes	جنسی
sex	جنسی
sexual perversion	انحراف جنسی
haploid cell	یاخته جنسی
erotomania	جنون جنسی
commodity money	پول جنسی
Y chromosomes	کروموزوم جنسی
Y chromosome	کروموزوم جنسی
bisexuality	دو گانگی جنسی
gynandrous	نر و ماده دو جنسی
gender identity	هویت جنسی
germ cell	یاخته جنسی
gonad	غده جنسی
gamete	یاخته جنسی
idols of the tribe	اوهام جنسی
sexual orientation	گرایش جنسی
gonocyte	سلول جنسی
Sexual assault	تجاوز جنسی
gynandromorphy	ریخت دو جنسی
gametangium	سلول جنسی
benefit in kind	نفع جنسی
heteroeroticism	دگرخواهی جنسی
sexual disorder	اختلال جنسی
renifleur	بو پرست جنسی
psychosexual	روانی- جنسی
psycholagny	خیالپردازی جنسی
peepling tom	تماشاگر جنسی
payment in kind	پرداخت جنسی
sexual maturity	بلوغ جنسی
sexual anomaly	نابهنجاری جنسی
parasexuality	نابهنجاری جنسی
scopophilia	تماشاگری جنسی
sex chromosomes	کروموزومهای جنسی
sex differences	تفاوتهای جنسی
sexual development	رشد جنسی
sexual delusion	هذیان جنسی
sexiness	جاذبه جنسی
sexual deviation	انحراف جنسی
sexual aberration	انحراف جنسی
sex perversion	انحراف جنسی
sex offenses	جرایم جنسی
sex glands	غدههای جنسی
paraphilia	نابهنجاری جنسی
pansexualism	جنسی نگری
sexual offences	جرائم جنسی
venery	مقاربت جنسی
zygosis	امیختگی جنسی
impotency	ضعف جنسی
Peeping Tom	تماشاگر جنسی
sex differentiation	تمایز جنسی
Peeping Toms	تماشاگر جنسی
heterosome	کروموزوم جنسی
heterophilia	دیگرخواهی جنسی
inkind	کمک جنسی
unisexuality	حالت یک جنسی
truckage	مبادله جنسی
sexual arousal	برانگیختگی جنسی
sexual receptivity	پذیرندگی جنسی
sexual relations	مقاربت جنسی
sexual relations	روابط جنسی
sexual symbolism	نمادگری جنسی
multure	مزد جنسی
tax in kind	مالیات جنسی
taxes in kind	مالیات جنسی
heteroerotism	دگرخواهی جنسی
sexual intercourse	مقاربت جنسی
sexism	تبعیض جنسی
excitement	برانگیختگی جنسی
climaxes	اوج جنسی
climax	اوج جنسی
sex discrimination	تبعیض جنسی
rape	تجاوز جنسی
active algolagnia	ازارگری جنسی
raped	تجاوز جنسی
asexual	غیر جنسی
rapes	تجاوز جنسی
excitements	برانگیختگی جنسی
coitus	مقاربت جنسی
sodomy	انحراف جنسی
aphrodisiacs	برانگیزنده جنسی
sexual intercourse	امیزش جنسی
lesbianism	رابطه جنسی زن با زن
impotence	ناتوانی جنسی
heterosexuality	دگرخواهی جنسی
impotence	ضعف جنسی
puberty	بلوغ جنسی
voyeurism	تماشاگری جنسی
aphrodisiac	برانگیزنده جنسی
sex appeal	جاذبه جنسی
eroticism	تحریکات جنسی
potency	توان جنسی
sexuality	عطش جنسی
raping	تجاوز جنسی
petting	نوازش جنسی
libido	شور جنسی
deviation	انحراف جنسی
deviations	انحراف جنسی
autosomal	غیر جنسی