English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
official موثق و رسمی
Other Matches
genuine موثق
reliable موثق
credible موثق
authentical موثق
authoritative موثق
authentic موثق
reliant موثق
faithworthy موثق
authority منبع موثق
trustworthy موثق درست
word of mouth <idiom> از منبع موثق
genuinely بطور موثق
authentic موثق قابل اعتماد
phoney غیر موثق غلط
phoneys غیر موثق غلط
phonies غیر موثق غلط
authority منبع صحیح و موثق
returning گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewed بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary مامور رسمی مقام رسمی
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
review بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
solemn رسمی
formmal رسمی
formal رسمی
institutional رسمی
orthodox رسمی
official رسمی
pronouncements اعلامیه رسمی
officiously بطورغیر رسمی
official عالیرتبه رسمی
missives نامه رسمی
protests واخواست رسمی
careers دوره رسمی
pronouncement اعلامیه رسمی
careering دوره رسمی
careered دوره رسمی
career دوره رسمی
officialize رسمی کردن
officious غیر رسمی
missive نامه رسمی
officiating مقام رسمی
semi official نیمه رسمی
semi officially بطورنیم رسمی
semiformal نیمه رسمی
semiofficial نیمه رسمی
talking-to سرزنش رسمی
official receiver اعتصاب رسمی
talking to سرزنش رسمی
smallage کرفس رسمی
solemn form طریقه رسمی
public submission مناقصه رسمی
bank holidays تعطیلات رسمی
asparagus مارچوبهء رسمی
officiates مقام رسمی
officiated مقام رسمی
officiate مقام رسمی
informal غیر رسمی
tuxedos لباس رسمی
tuxedo لباس رسمی
prontonotary سردفتراسناد رسمی
prothonotary سردفتراسناد رسمی
speedwell سیزاب رسمی
letter de chancellerie نامه رسمی
formal education اموزش رسمی
formal accountability ذیحسابی رسمی
extra official غیر رسمی
driss uniform لباس رسمی
dress uniform انیفرم رسمی
dress suit لباس رسمی شب
noterial document سند رسمی
contracts under seal عقد رسمی
official document سند رسمی
official authorities مراجع رسمی
formal group گروه رسمی
formal review سان رسمی
intrant ورود رسمی
insigne مدال رسمی
insigne نشان رسمی
mare's tail هپوریس رسمی
hansard مذاکرات رسمی
nonformal غیر رسمی
formal review بررسی رسمی
communique ابلاغ رسمی
official channels مجاری رسمی
official rate نرخ رسمی
protests اعتراض رسمی
legalization شناسایی رسمی
protesting اعتراض رسمی
protesting واخواست رسمی
official receipt رسید رسمی
protested اعتراض رسمی
protested واخواست رسمی
official religion دین رسمی
protest اعتراض رسمی
protest واخواست رسمی
insignia مدال رسمی
official prices قیمتهای رسمی
official meeting اجتماع رسمی
cognizance اخطار رسمی
official channels طرق رسمی
official communications ابلاغیه رسمی
official deed سند رسمی
official gazette روزنامه رسمی
bonspiel مسابقه رسمی
boarding call بازدید رسمی
official jurnal روزنامه رسمی
official language زبان رسمی
official meeting ملاقات رسمی
aregular cook اشپز رسمی
insignia نشان رسمی
stand on ceremony <idiom> رسمی بودن
free and easy <idiom> غیر رسمی
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
returning گزارش رسمی
audience ملاقات رسمی
audiences ملاقات رسمی
throwaway غیر رسمی
officials مقامات رسمی
card-carrying عضو رسمی
positioned شغل رسمی
position شغل رسمی
return گزارش رسمی
returned گزارش رسمی
returns گزارش رسمی
unofficial غیر رسمی
reprimands توبیخ رسمی
function ایین رسمی
functioned ایین رسمی
functions ایین رسمی
reprimanding توبیخ رسمی
reprimanded توبیخ رسمی
reprimand توبیخ رسمی
placard پروانه رسمی
placards پروانه رسمی
noting نامه رسمی
formalizing رسمی کردن
tux لباس رسمی
statute mile مایل رسمی
note نامه رسمی
notes نامه رسمی
formalizes رسمی کردن
formalized رسمی کردن
formalised رسمی کردن
standard time زمان رسمی
formalises رسمی کردن
vestment لباس رسمی
formalising رسمی کردن
formalize رسمی کردن
state religion مذهب رسمی
notary public سردفتر اسناد رسمی
notary public's office دفتر اسناد رسمی
notary public دفتر اسناد رسمی
notarization گواهی محضری و رسمی
nonformal education اموزش غیر رسمی
memoire نامه غیر رسمی
milkweed پادزهر رسمی استبرق
studbook شناسنامه رسمی اسب
visit of courtesy بازدید رسمی نظامی
morning dress جامهی رسمی صبحگاهی
officially represented دارای نماینده رسمی
official visit بازدید رسمی فرمانده
stuffed shirt <idiom> شخص رسمی وجدی
vestment لباس رسمی اسقف
regulation clothing لباس رسمی نظامی
unofficial news خبر غیر رسمی
pro memoria نامه غیر رسمی
physician in ordinary پزشک رسمی یا همیشگی
finery [formal] جامه رسمی جشن
official oath سوگند قانونی یا رسمی
legal holiday تعطیلات رسمی وقانونی
juries مقامات رسمی نافر
requisitioned درخواست رسمی کردن
requisition درخواست رسمی کردن
informality غیر رسمی بودن
full dress بالباس تمام رسمی
par بهای رسمی سهم
starchy شبیه نشاسته رسمی
state- سیاسی رسمی وضع
requisitioning درخواست رسمی کردن
requisitions درخواست رسمی کردن
black tie کت نیمه رسمی مردانه
nonconformists مخالف کلیسای رسمی
nonconformist مخالف کلیسای رسمی
introductions معرفی رسمی اشناسازی
introduction معرفی رسمی اشناسازی
visitors مهمان رسمی نظامی
visitor مهمان رسمی نظامی
placards اعلامیه رسمی اعلان
placard اعلامیه رسمی اعلان
formalist شخص زیاد رسمی
reprimands سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimanding سرزنش وتوبیخ رسمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com