Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
sublessor	موجر فرعی ودست دوم
Other Matches
landlord	موجر
lessor	موجر
locator	موجر
landlords	موجر
rentier	موجر
renter	موجر
proprietor and tenant	موجر و مستاجر
subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
forepart	سر ودست مقدمه
foreparts	سر ودست مقدمه
tenant by sufferance	مستاجر به تقدیر موجر
landholder	اجاره دار موجر
landlord and tenant act	قانون موجر و مستاجر
pristine	طبیعی ودست نخورده
forehands	سروسینه ودست اسب
metacarpus	استخوانهای کف دست ودست
entirety	چیزدرست ودست نخورده
forehand	سروسینه ودست اسب
have egg on one's face <idiom>	خجالت ودست پاچه شدن
attornment	قبول و شناسایی موجر یاارباب تازه
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
It remained intact.	سالم ودست نخورده باقی مانده
pekingese	سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
gesticulating	با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates	با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated	با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate	با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
pekineses	زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekingeses	زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekinese	زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pillory	نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories	نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying	نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried	نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
subsidiary	فرعی
second class	فرعی
petty	فرعی
adjuncts	فرعی
inferiors	فرعی
inferior	فرعی
adjunct	فرعی
derivative	فرعی
derivatives	فرعی
minor	فرعی
accessorial	فرعی
sub dam	سد فرعی
tributaries	فرعی
incident	فرعی
subsidiaries	فرعی
half deck	پل فرعی
extrinsic	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
incidents	فرعی
branch lines	خط فرعی
branch line	خط فرعی
tributary	فرعی
lateral	فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
subaltern	فرعی
subalterns	فرعی
secondary	فرعی
by	فرعی
secondary effect	اثر فرعی
min	فرعی
accessory	فرعی
succursal	فرعی
by-effect	اثر فرعی
ancillary	فرعی
byeffect	اثر فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
derived unit	واحد فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
diverticulum	جاده فرعی
secondary unit	واحد فرعی
derived units	واحدهای فرعی
derived units	احاد فرعی
dog leg	شاخه فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
annexe	ساختمان فرعی
jamb-shaft	ستون فرعی
lay-shaft	میله فرعی
lay shaft	میله فرعی
intercardinal points	جهات فرعی
intercardinal headings	جهات فرعی
incidentals	اقلام فرعی
incidental effect	اثر فرعی
floor jack	اهرم فرعی
extension	شماره فرعی
daughter chain	زنجیر فرعی
cotype	نوعی فرعی
by path	جاده فرعی
by pass	گذرگاه فرعی
by pass	لوله فرعی
by lane	کوچه فرعی
bye election	انتخابات فرعی
by election	انتخابات فرعی
bracteole	برگچه فرعی
borrowed light	نورگیر فرعی
blessed folder	مخزن فرعی
spur track	جاده فرعی
by product	فراورده فرعی
slave station	ایستگاه فرعی
coproduct	محصول فرعی
consequent pole	قطب فرعی
colonnette	ستون فرعی
byroad	جاده فرعی
byname	اسم فرعی
by work	کار فرعی
by way	راه فرعی
by product material	فراورده فرعی
by product	نتیجه فرعی
by product	محصول فرعی
bayou	نهرکوچک یا فرعی
subfamily	خانواده فرعی
stop street	خیابان فرعی
suborder	راسته فرعی
substation	ایستگاه فرعی
substrate	شکل فرعی
sideway	فرعی از پهلو
sidepiece	چیز فرعی
side show	موضوع فرعی
side show	نمایش فرعی
side line occupations	مشاغل فرعی
side effects	اثرات فرعی
sugroup	دسته فرعی
sub contractor	پیمانکار فرعی
submenu	منوی فرعی
sub network	شبکه فرعی
subfamily	تیره فرعی
subdirectory	فهرست فرعی
subclass	شعبه فرعی
subsidiary company	شرکت فرعی
subgenus	جنس فرعی
subgenus	تیره فرعی
subharmonic	هماهنگ فرعی
subclass	طبقه فرعی
subagency	نمایندگی فرعی
sub station	پست فرعی
subinterval	فاصله فرعی
sub sector	بخش فرعی
subspace	فضای فرعی
side dish	غذاهای فرعی
tine	شاخ فرعی
subsidiary occupations	مشاغل فرعی
municipal road	راه فرعی
subordinate clauses	جملهوارهی فرعی
walk-on	بازیگر فرعی
DIVERSION	راه فرعی
minor league	لیگ فرعی
minor elements	عناصر فرعی
minor constituent	عنصر فرعی
minor arts	هنرهای فرعی
appendages	دستگاه فرعی
probative	حقایق فرعی
subordinate clause	جملهوارهی فرعی
pseudocarp	میوه فرعی
token money	پول فرعی
underplot	داستان فرعی
secondary stress	خستگی فرعی
secondary stairs	پلکان فرعی
secondary port	بندر فرعی
secondary markets	بازارهای فرعی
second fiddle	شخص فرعی
byway	راه فرعی
rootlet	ریشه فرعی
retort tar	قطران فرعی
byways	راه فرعی
radicle	فرعی نازک
quadrantal points	جهات فرعی
link road	راه فرعی
subcommittees	کمیسیون فرعی
subcultures	کشت فرعی
by-product	محصول فرعی
adjuncts	صفت فرعی
adjunct	صفت فرعی
subsections	قسمت فرعی
subsection	قسمت فرعی
corollary	نتیجه فرعی
corollaries	نتیجه فرعی
by-products	محصول فرعی
subcommittees	کمیته فرعی
subcommittee	کمیسیون فرعی
subculture	کشت فرعی
subcommittee	کمیته فرعی
subcultures	فرهنگ فرعی
extension	تلفن فرعی
extensions	تلفن فرعی
extraneous	تصادفی فرعی
accessory	لوازم فرعی
annexing	شعبه فرعی
annexes	شعبه فرعی
annex	شعبه فرعی
subdivisions	بخش فرعی
accessory	دعوای فرعی
subdivision	بخش فرعی
overtone	صدای فرعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com