English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
continuous stock taking موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
Other Matches
continuous inventory موجودی مستمر
continuous stock control کنترل مستمر موجودی
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
continuum مستمر زنجیره
sustained yield بازده مستمر
durably بطور مستمر
annuality factor ضریب مستمر سالیانه
continuator ادامه دهنده مستمر
annuity مستمری سالانه مقرری مستمر
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
perpetual inventory فهرست دائمی موجودی موجودی دائم
stock evaluation بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
stockades جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stock موجودی موجودی کالا
stocked موجودی موجودی کالا
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
storing موجودی
store موجودی
supplies موجودی
holding موجودی
balance in hand موجودی
minimum stock level موجودی
stocked موجودی
stock موجودی
assets موجودی
repertoire موجودی
surplus stock موجودی مازاد
surplus stock موجودی اضافی
reserve stock موجودی ذخیره
fund موجودی دارائی
stock taking رسیدگی به موجودی
stock record سابقه موجودی
buffer stock موجودی احتیاطی
stock valuation ارزیابی موجودی
business inventories موجودی تجاری
buffer stock موجودی ذخیره
safety stock موجودی تضمینی
fund موجودی سرمایه
danger warning level حداقل موجودی
valuation of stock ارزیابی موجودی
complete inventory موجودی کامل
stocked به موجودی افزودن
stock به موجودی افزودن
stock موجودی ذخیره
stock موجودی انبار
stocked موجودی ذخیره
stocked موجودی انبار
consumable stock موجودی مصرفی
financial assets موجودی مالی
warehouse stock موجودی انبار
quick assets موجودی نقدشو
inventory موجودی کالا
idle stock موجودی بی مصرف
cycle stock موجودی فعال
out of stock;ex stock از موجودی یاذخیره
excess stock موجودی مازاد
exhaust bin level فاقد موجودی
exhaust bin level اتمام موجودی
inventory فهرست موجودی
inventory لیست موجودی
inventories موجودی کالا
funded موجودی دارائی
supply موجودی جایگیرموقتی
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
supplying موجودی لزوم
capital stock موجودی سرمایه
stock control کنترل موجودی
stock audit حسابرسی موجودی
inventory control کنترل موجودی
stock adjustment تطبیق موجودی
active stock موجودی فعال
supplied موجودی لزوم
inventory management مدیریت موجودی
supplying موجودی جایگیرموقتی
stock account حساب موجودی
inventory discrepancy اختلاف موجودی
funded موجودی سرمایه
supply موجودی لزوم
supplied موجودی جایگیرموقتی
stock accounting حسابداری موجودی
stock adjustment تعدیل موجودی
stock check کنترل موجودی
to lay in a stock موجودی تهیه کردن
inventory ذخیره موجودی اماد
spares stock موجودی لوازم یدکی
cyclical stock check کنترل موجودی دورهای
liabilities تعهد موجودی بانکی
portfolios موجودی اوراق بهادار
liability تعهد موجودی بانکی
raw material stock موجودی مواد اولیه
inventory صورت دارایی موجودی
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
base stock control کنترل موجودی مبنا
stocked موجودی کالا ذخیره
stockage وسایل موجودی در انبار
stock handling cost هزینه جابجایی موجودی
stock talking سیاهه برداری از موجودی
wardrobes اشکاف موجودی لباس
wardrobe اشکاف موجودی لباس
stock control کنترل موجودی انبار
stock in trade موجودی کالای مغازه
raw stock موجودی مواد خام
portfolio موجودی اوراق بهادار
assets موجودی شخص ورشکسته
maximum stock حداکثر موجودی انبار
safety stock موجودی ذخیره انبار
stock موجودی کالا ذخیره
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplied تکمیل کردن موجودی ذخیره
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
out of stock <adj.> غیر موجودی کالا [در انبار]
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
perpetual stock record سابقه دائمی موجودی انبار
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
finish stock موجودی کالای ساخته شده
supplying تکمیل کردن موجودی ذخیره
supply تکمیل کردن موجودی ذخیره
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
stock control کنترل وسفارش موجودی انبار
dead stock موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
yield قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
active stock موجودی انبار که مورد استفاده قرارمیگیرد
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
yielded قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
warehouse refusal اعلام عدم موجودی کالا درانبار
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
yields قیمت بازار درامد و نفع یک موجودی
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
deficits کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
cycle stock موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
storewide شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
dead stock موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
overstock زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
we underwrite the company ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
hippocamp [تندیس موجودی که نصف بدنش اسب و نصف دیگرش ماهی است.]
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
skims کف گیری
exorcism جن گیری
dewatering اب گیری
retractaion پس گیری
skimmed کف گیری
catch بل گیری
skim کف گیری
bias سو گیری
monogyny یک زن گیری
biases سو گیری
exorcisms جن گیری
scorification کف گیری
recaptures پس گیری
recapturing پس گیری
recapture پس گیری
luting گل گیری
lutation گل گیری
recature پس گیری
resumption از سر گیری
recaptured پس گیری
rigorousness سخت گیری
measurement اندازه گیری
ensues پی گیری کردن
river capture رود گیری
catch trial کوشش مچ گیری
gaging اندازه گیری
samplery نمونه گیری
cased قالب گیری
separatism کناره گیری
sedimentation لای گیری
recruitment توان گیری
calk درز گیری
scorification تفاله گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com