English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
present موجود اماده
presented موجود اماده
presenting موجود اماده
presents موجود اماده
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
on hand موجود
handier موجود
entity موجود
entities موجود
disposal موجود
lives موجود
life موجود
extant موجود
stocked موجود
handy موجود
available موجود
bound موجود
existent موجود
handiest موجود
existing موجود
in store موجود
inesse موجود
stock موجود
to the fore موجود
going موجود
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
biotype موجود همزیست
existing circumstances شرایط موجود
gremlins موجود وهمی
fleet in being ناوگان موجود
inexistent غیر موجود
effective strength استعدادرزمی موجود
real واقعی موجود
gremlin موجود وهمی
wight موجود زنده
spot goods کالاهای موجود
availability موجود بودن
available goods کالاهای موجود
available balance مانده موجود
status quo وضع موجود
thing لباس موجود
records available اطلاعات موجود
to have in stock موجود داشتن
to be there موجود بودن
ready money پول موجود
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
dermatome قسمت خارجی یک موجود
microorganisms موجود ذره بینی
all available تمام توپخانه موجود
being موجود زنده شخصیت
anaerobe موجود غیر هوازی
clara هدف موجود نیست
back order اماد غیر موجود
superman موجود مافوق انسان
supermen موجود مافوق انسان
available supply rate نواخت اماد موجود
built in موجود در داخل چیزی
biogenic موجد موجود زنده
frees موجود در دیسک یا حافظه
nonentities چیز غیر موجود
nonentity چیز غیر موجود
virtual موجود بالقوه تقدیری
on hand وسایل موجود درانبار
extant نسخهء موجود و باقی
polyembryony موجود چند جنینی
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
preexistent ازلیت موجود از قبل
microorganism موجود ذره بینی
free موجود در دیسک یا حافظه
freed موجود در دیسک یا حافظه
freeing موجود در دیسک یا حافظه
hemophile موجود خون دوست
organisms ترکیب موجود زنده
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
organism ترکیب موجود زنده
stock accounting حساب کالاهای موجود
undertones ته صدا موجود در زمینه
undertone ته صدا موجود در زمینه
uric موجود در ادرار پیشابی
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
satyr موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs موجود نیمه انسان ونیمه بز
menus لیستی از انتخابهای اولیه موجود
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
menu لیستی از انتخابهای اولیه موجود
humidity میزان بخار اب موجود درهوا
avaiiability موجود بودن بدرد خوردن
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
banshee موجود وهمی بشکل روح
banshees موجود وهمی بشکل روح
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
solute جسم حل شده موجود در محلول
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
humus موار الی موجود در خاک
zap حذف داده موجود در فضای کاری
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
intravenously موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
keratin ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
intravenous موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
armaments جنگ افزار موجود روی وسیله
armament جنگ افزار موجود روی وسیله
We dont have it in stock . این جنس موجود نیست ( نداریم )
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
sylph روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
addressability کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
aprFs-ski فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
delivery forecast پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
gamodeme نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
net storage انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
stare decisis قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
peripheral فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
provided اماده
readies اماده
readied اماده
in store اماده
sets اماده
handy اماده
supply اماده
handiest اماده
equipped اماده
handier اماده
setting up اماده
ready اماده
accoutred اماده
ready-made اماده
ready made اماده
accoutrements اماده
lief اماده
supplying اماده
readying اماده
in the saddle اماده
set اماده
yare اماده
yoi اماده
fresh- اماده
freshest اماده
ablest اماده
minded اماده
prompts اماده
prompted اماده
prompt اماده
abler اماده
susceptible اماده
supplied اماده
in kelter اماده
stocked اماده
stock اماده
in gear اماده
in form اماده
fresh اماده
in full fig اماده
fix تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
gene عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
prtsc کلیدی که محتوای موجود روی صفحه را به چاپگر بفرستد
fixes تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
metabolisms تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com