Dictiornary-Farsi | موج با انحنای زیاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
hollow	موج با انحنای زیاد
hollows	موج با انحنای زیاد


Search result with all words

lordosis	انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
Other Matches

downstream radius of crest	شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
curvature of space	انحنای فضا
image field curvature	انحنای میدان
instep	انحنای روی پا
camber	انحنای جلوی اسکی
cambers	انحنای جلوی اسکی
barb	انحنای قلاب ماهیگیری
barbs	انحنای قلاب ماهیگیری
centre of crest circle	مرکز انحنای ستیغ
sagging	انحنای کیل ناو از وسط
clubhouse turn	انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
hooks	ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook	ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
over the falls	مستقیما روی انحنای موج شکننده
bend	خمش فشاری انحنای لوله زانویی
banked turn	انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
banking track	انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
banked track	پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
catenary	شکم دادگی زنجیر یا سیم انحنای زنجیر
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
diffraction	تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
highly	زیاد
generous	زیاد
extortionary	زیاد
extortionate	زیاد
overmuch	زیاد
plethoric	زیاد
excessive	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
ranksack	زیاد
many	زیاد
numerous	زیاد
rife	زیاد
great	زیاد
squeamishness	زیاد
squeamishly	زیاد
great-	زیاد
greatest	زیاد
late	زیاد
plaguily	زیاد
populous	زیاد
superabundant	زیاد
outrageously	زیاد
over and above	زیاد
no end of	زیاد
mickle	زیاد
too	زیاد
fulsome	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
widely	زیاد
heart break	غم زیاد
large adv	زیاد
immane	زیاد
in excess	زیاد
effusively	زیاد
in quantities	زیاد
vastly	زیاد
intense	زیاد
egregiously	زیاد
mickle or muckle	زیاد
copious	زیاد
swingeing	زیاد
very	زیاد
extensive	زیاد
highest	زیاد
wider	زیاد
heavily	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
highs	زیاد
too much	زیاد
overly	زیاد
wide	زیاد
greatly	زیاد
profoundly	زیاد
widest	زیاد
glaring	زیاد
thick	زیاد
heartbreak	غم زیاد
intensively	زیاد
high	زیاد
profusely	زیاد
intensely	زیاد
immoderate	زیاد
tremendously	زیاد
hugely	زیاد
mortally	زیاد
supererogatory	زیاد
thickest	زیاد
much	زیاد
to a large extent	زیاد
thicker	زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
swarm	دسته زیاد
overload	زیاد پر کردن
multiplied	زیاد شدن
multiplying	زیاد شدن
swarmed	دسته زیاد
swarms	دسته زیاد
diuresis	ادرار زیاد
multiplies	زیاد شدن
eclat	سروصدا زیاد
overloads	زیاد پر کردن
finicality	خودارایی زیاد
floridly	با ارایش زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
full tilt	باسرعت زیاد
furor	خشم زیاد
grnish	زیاد کردن
lots	خیلی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
overloaded	زیاد پر کردن
excessive eating	خوردن زیاد
excessive love	دوستی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
oodles	خیلی زیاد
torrid	زیاد گرم
exuberantly	بفراوانی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
h.f.	بسامد زیاد
downpours	بارندگی زیاد
accretive	زیاد شونده
aggrandise	زیاد شدن
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
extravagantly	با افراط زیاد
far	زیاد خیلی
desperation	نومیدی زیاد
hell-bent	زیاد خمیده
downpour	بارندگی زیاد
extreme	خیلی زیاد
increase	زیاد کردن
increased	زیاد کردن
increases	زیاد کردن
queasy	زیاد دقیق
booster	زیاد کننده
hell bent	زیاد خمیده
terrors	ترس زیاد
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
consumedly	بطور زیاد
quaffing	زیاد نوشیدن
d. haste	شتاب زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
desudation	عرق زیاد
desudation	خوی زیاد
quaffed	زیاد نوشیدن
multiply	زیاد شدن
quaffs	زیاد نوشیدن
superannuated	زیاد کهنه
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
terror	ترس زیاد
bad nip	تای زیاد
boosters	زیاد کننده
boisterously	باصدای زیاد
carnosity	گوشت زیاد
manifold	بسیار زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
punctiliousness	دقت زیاد
subtility	دقت زیاد
superelevation	ارتفاع زیاد
superrabundant	زیاد فراوان
superrabundant	خیلی زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
tabes	لاغری زیاد
tabes	ضعف زیاد
to be left	زیاد امدن
to overleap oneself	زیاد دورافتادن
to run rup	زیاد کردن
to toll up	زیاد شدن
struck with teror	زیاد ترسیده
so many	انیقدر زیاد
slather	مقدار زیاد
queazy	زیاد دقیق
quick wit	هوش زیاد
quillet	دقت زیاد
raff	خیلی زیاد
rapturously	با شعف زیاد
ravenous hunger	گرسنگی زیاد
ravenousness	گرسنگی زیاد
rigor	دقت زیاد
sale on a large scale	فروش زیاد
scrupulosity	دقت زیاد
scrupulousness	دقت زیاد
scrupulousy	بادقت زیاد