English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
prehistorian مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
Other Matches
backdating تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
martyrology تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedate پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated cheque چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
goodness میداند
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
all the world knows همه کس میداند
gospeller خودراتنهاصاحب انجیل میداند
he has small greek کمی یونانی میداند
he proved to know the secret معلوم شد راز را میداند
peter pence زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
hylotheist کسیکه خدا و ماده را یکی میداند
wittol مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
humanitarian کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
pragamatist کسیکه عملی بودن هر چیز راضر ر میداند
humoralist کسیکه ناخوشیهای تن رانتیجه فسادخلطهای چهارگانه میداند
inspirationist کسیکه کتاب مقدس را الهام خدابا وحی میداند
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
intellectualist کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
protohistory تاریخ ماقبل تاریخ
tracks اثار
remains اثار
tracked اثار
remnant اثار
indications اثار
track اثار
remnants اثار
reliquix اثار باقیمانده
relics اثار مقدس
growth effects اثار رشد
poetical works اثار شعری
natural phenomena اثار طبیعی
consequence of a sale اثار بیع
ancient relics اثار باستانی
relic اثار مقدس
relativistic effects اثار نسبیتی
atomic theory فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
juvenilia اثار دوره جوانی
summa اثار دانش بشری
mammaliferous دارای اثار پستانداران
reliquix اثار برگ خشگیده برساقه
physiography مبحث اثار وپدیدههای طبیعی
epigone مقلد اثار ادبی و هنری
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
vandalising اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
cognoscente متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
vandalises اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
reliquaries فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
reliquary فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
prognostic وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
neither he nor she know نه ان مرد میداند نه ان زن این دو تن مرد وزن هیچکدام نمیدانند
polemarch سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
humanist دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
scholiast مفسر مفسر اثار ادبی کهن
no date بی تاریخ
dateless بی تاریخ
date [appointment] تاریخ
coeval هم تاریخ
date تاریخ
coetaneous هم تاریخ
history تاریخ
undated بی تاریخ
as from از تاریخ ,
appointment تاریخ
as of از تاریخ
appointed day تاریخ
eras تاریخ
era تاریخ
dates تاریخ
dates [appointments] تاریخ ها
with effect from از تاریخ ...
appointments تاریخ ها
histories تاریخ
appointed days تاریخ ها
value date تاریخ ارزش
dateline تاریخ گذاری
due date تاریخ سررسید
date of shipment تاریخ حمل
date in issuing تاریخ صدور
date of maturity تاریخ انقضاء
date of issuance تاریخ صدور
date of acquisition تاریخ خریداری
date of maturity تاریخ سررسید
delivery date تاریخ تحویل
expiration date تاریخ انقضا
expiry date تاریخ انقضاء
dates نخل تاریخ
maturity date تاریخ سررسید
maintenance history تاریخ تعمیرات
literary history تاریخ ادبیات
julain date تاریخ ژولین
intellectual history تاریخ اندیشه ها
stale cheque چک تاریخ گذشته
modern history تاریخ معاصر
the date was not specified تاریخ ان معلوم
termination date تاریخ پایان
due date تاریخ تادیه
economic history تاریخ اقتصادی
natural historian تاریخ نویس
system date تاریخ سیستم
effective date تاریخ اجرا
historicity تاریخ گرایی
in chronological order به ترتیب تاریخ
dateable تاریخ گذاردنی
chronological به ترتیب تاریخ
epochs مبدا تاریخ
historian تاریخ نویس
historians تاریخ نویس
historians تاریخ گزار
out of date از تاریخ گذشته
prehistory ماقبل تاریخ
Ancient history تاریخ باستان
date نخل تاریخ
dated تاریخ دار
postdate تاریخ ماقبل
postdated تاریخ ماقبل
postdates تاریخ ماقبل
postdating تاریخ ماقبل
prehistory پیش تاریخ
epoch مبدا تاریخ
basic date تاریخ ترفیع
date of birth تاریخ تولد
chronogram ماده تاریخ
backdating date پیش تاریخ
closing date تاریخ انقضاء
completion date تاریخ تکمیل
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
natural history تاریخ طبیعی
acceptance date تاریخ قبولی
shelf life تاریخ مصرف
datable تاریخ گذاردنی
current date تاریخ جاری
historian تاریخ گزار
up to now تا کنون تا این تاریخ
The prehistoric creatures . موجودات ماقبل تاریخ
of even date دارای همان تاریخ
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
to go down in history در تاریخ ثبت شدن
value date تاریخ اجرا والور
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
Death keeps no calendar. <proverb> مرگ تاریخ ندارد.
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
prehistoric times ازمنه ماقبل تاریخ
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
post date پیش تاریخ کردن
An Out line of European history . کلیات تاریخ اروپ؟
the christian era مبدا تاریخ میلادی
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
completion date تاریخ انجام کار
from the date on wards از این تاریخ به بعد
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
eras اغاز تاریخ عصر
azoic دوران ماقبل تاریخ
back dated پیش تاریخ شده
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
economic interpretation of history تفسیر اقتصادی تاریخ
even دارای همان تاریخ
dateable قابل تعیین تاریخ
dateline محل تاریخ گذاری
date time group گروه تاریخ و زمان
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
datable قابل تعیین تاریخ
cryptodate کلید تاریخ رمز
historically بشکل تاریخ دراوردن
hagiologist نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
historian تاریخ دان مورخ
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
medizeval history تاریخ قرون وسطی
landmarks نقطه تحول تاریخ
chronological دارای تسلسل تاریخ
misdate تاریخ غلط گذاشتن
historic معروف مبنی بر تاریخ
morphology تاریخ تحولات لغوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com