English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
case مورد غلاف
cases مورد غلاف
Other Matches
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
barrel غلاف
barrels غلاف
seedvessel غلاف
sheathe غلاف
pericarp غلاف
theca غلاف
booster غلاف
sheaths غلاف
cases غلاف
legumen غلاف
cot غلاف
sheathed غلاف
sheathes غلاف
cots غلاف
case غلاف
scabbards غلاف
boosters غلاف
sheath غلاف
scabbard غلاف
sleeve غلاف
casing غلاف
casings غلاف
chape ته غلاف
case ment غلاف
calyx غلاف گل
bushing غلاف
shields غلاف
pod غلاف
pods غلاف
sheathing غلاف
bushes غلاف
bush غلاف
shield غلاف
glume غلاف
sleeves غلاف
sheath غلاف کردن
myelin sheath غلاف میلین
scabbards غلاف شمشیر
sheathe غلاف کردن
scabbard غلاف سرنیزه
scabbard غلاف شمشیر
sheaths غلاف کردن
sheathed غلاف کردن
podded غلاف دار
sheathes غلاف کردن
peasecod غلاف نخود
bean pod غلاف باقلا
invaginate غلاف کردن
aiming post sleeve غلاف شاخص
internal shield غلاف داخلی
scabbards غلاف سرنیزه
armoring غلاف دار
vagina غلاف مهبلی
vaginas غلاف مهبلی
unsheathe از غلاف در اوردن
glumiferous غلاف اور
glumaceous غلاف دار
flower cup غلاف کاسه گل
ensheathe غلاف کردن
copper sheath غلاف مسی
coleoptera غلاف پران
husk غلاف یا کاسه گل
husks غلاف یا کاسه گل
thecate غلاف دار
thecal غلاف دار
cases غلاف پرچم
leads غلاف هادی
slide غلاف متحرک
slides غلاف متحرک
lead غلاف هادی
case غلاف پرچم
invagination غلاف شدگی
phimosis تنگی غلاف حشفه
scabbard حفاظ غلاف کردن
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
jacket غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
jackets غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
myelin پیه غلاف عصب
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
cod چنته غلاف سبوس
shield grid شبکه غلاف دار
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
medullated دارای غلاف مخ دار
guided راهنمایی کردن غلاف
guide راهنمایی کردن غلاف
sheathed cable کابل غلاف دار
guides راهنمایی کردن غلاف
shield grid thyratron تیراترون غلاف دار
lead covered cable کابل با غلاف سربی
sheath knives چاقوی غلاف دار
sheath knife چاقوی غلاف دار
shielded wire سیم غلاف دار
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
scabbards حفاظ غلاف کردن
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
bushing عایق غلاف حیله گردان
sheathing مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
myelin sheath ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
parang یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
peascod غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
indusium پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
intussuscept جذب کردن غلاف کردن
gimbals توپی و غلاف توپی گردان
unseasonable بی مورد
open to question <adj.> مورد شک
objects مورد
inapposite بی مورد
direct objects مورد
cases مورد
case مورد
objecting مورد
unseasonably بی مورد
indirect objects مورد
occasion مورد
occasioned مورد
occasioning مورد
occasions مورد
object مورد
instances مورد
objected مورد
inopportune بی مورد
out of place بی مورد
instance مورد
oportuneness مورد
occurence مورد
In this case ( instance) . دراین مورد
object of transaction مورد معامله
opportuneness مورد مناسب
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
in no instance در هیچ مورد
in dispute مورد بحث
case study مورد پژوهی
entitlements مورد سزیدگی
utilized مورد استفاده
savoury مورد پسند
objcetionable مورد ایراد
instance لحظه مورد
using مورد مصرف
case analysis تحلیل مورد
utilisation [British] مورد مصرف
utilization مورد مصرف
laughing stock مورد تمسخر
instances لحظه مورد
entitlement مورد استحقاق
usage مورد مصرف
exploitation [utilization] مورد مصرف
expectative مورد انتظار
myrtaceae تیره مورد
myrtle مورد سبز
dubitable مورد شک مشکوک
myrtle berry مورد دانه
mytaceous از تیره مورد
confutation مورد تکذیب
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
entitlement مورد سزیدگی
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
cases دعوی مورد
beloved مورد علاقه
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
noted مورد ملاحظه
taken مورد تحسین
subject of hire مورد اجاره
taken مورد قبول
case دعوی مورد
requirement مورد نیاز
entitlements مورد استحقاق
sightly مورد نظر
liable to prosecution مورد تعقیب
special case مورد ویژه
hold up <idiom> مورد هدف
unnecessary roughness خشونت بی مورد
under disccussion مورد بحث
usages مورد استفاده
usage مورد استفاده
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
received مورد قبول
case studies مورد پژوهی
undue ناروا بی مورد
involved مورد بحث
As the case may be . برحسب مورد( آن)
undue بی جهت بی مورد
fishy مورد تردید
dubious مورد شک مشکوک
as the case may be تاچه مورد باشد
availabe time زمان مورد قبول
article of roup اموال مورد حراج
anticipated profit سود مورد انتظار
sub judice مورد مطالعه دادگاه
approve توافق در مورد چیزی
approves توافق در مورد چیزی
contested area منطقه مورد نزاع
agreement area سطح مورد قرارداد
approving توافق در مورد چیزی
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com