English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (39 milliseconds)
English Persian
popularised مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
Other Matches
lowest common denominators عامه پسند
lowest common denominator عامه پسند
conventional مورد قبول عامه
putative مفروض مورد قبول عامه
savory مورد پسند
savoury مورد پسند
public information اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
flavoursome مورد پسند [غذا]
admired پسند کردن
admire پسند کردن
admires پسند کردن
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
call option خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
to grumble about the weather مورد هوا گله کردن
litigating دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to weigh in [on something] اظهار نظر کردن [در مورد چیزی]
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
litigated دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to beg the question نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
All is ephemeral , the fame and the famous . شهرت ومشهور هردو درگذرند
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
lady's man <idiom> مرد دلخواه ومشهور بین خانمها
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
hard hyphen خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
padding حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
sadden [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
the public عامه
omnibuses عامه
plebs عامه
omnibus عامه
the common people عامه
public عامه
public عامه اشکار
public interest منافع عامه
public works فواید عامه
public interests مصالح عامه
endowments to the public اوقاف عامه
folkway عقیده عامه
popularity قابل قبول عامه
popularity جلب محبوبیت عامه
endowment for the benefit of the public وقف بر مصالح عامه
ochlocracy حکومت عامه یا گروهی ازمردم
plebiscitary وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
newsworthy قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
jack johnson د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
popular معروف
demotic معروف
of renown معروف
tyupical معروف
well known معروف
reputable معروف
well-known معروف
known معروف
grand معروف
grandest معروف
grander معروف
approbation پسند
choices پسند
choice پسند
choicer پسند
choicest پسند
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
well known معروف مشهور
alleged بقول معروف
magnific معروف برجسته
rents معروف نامور
brand leader مارک معروف
famous معروف نامی
starry درخشان معروف
renting معروف نامور
allegedly بقول معروف
renowned معروف نامور
rented معروف نامور
known مشهور معروف
as they say به قول معروف
miminy piminy مشکل پسند
f.in taste مشکل پسند
vervain گل شاه پسند
stupendous <adj.> قابل پسند
wonderful <adj.> قابل پسند
popular توده پسند
popular مردم پسند
wondrous <adj.> قابل پسند
food preference پسند غذایی
admirable <adj.> قابل پسند
startling <adj.> قابل پسند
prodigious <adj.> قابل پسند
amazing <adj.> قابل پسند
astonishing <adj.> قابل پسند
astounding <adj.> قابل پسند
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> قابل پسند
marvellous [British] <adj.> قابل پسند
verbena گل شاه پسند
marvelous [American] <adj.> قابل پسند
zerophytes خشکی پسند
mainlines همه پسند
mainlined همه پسند
mainline همه پسند
hard to please مشکل پسند
dodo کهنه پسند
dodoes کهنه پسند
dodos کهنه پسند
self conscious خود پسند
self affected خود پسند
fuddy-duddy دیر پسند
fuddy-duddies دیر پسند
finicky دیر پسند
fastidious مشکل پسند
mainlining همه پسند
admiration پسند تحسین
xerophytes خشکی پسند
picksome مشکل پسند
admiring پسند امیز
popularly بطورعوام پسند
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
unheard غیر معروف غریب
come back <idiom> دوباره معروف شدن
historic معروف مبنی بر تاریخ
cif فرمت میانی معروف
to create an image for oneself as somebody معروف و مشهور شدن
delivery groups گروه معروف پیام
by popular [demand] request درخواست توده پسند
lantana شاه پسند گرمسیری
mangrove خانواده شاه پسند
mangroves خانواده شاه پسند
miminy piminy دیر پسند خودساز
vulgarizer عوام پسند کننده
duration curve معروف به منحنی دبی کلاسه
songwriter کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
put on the map <idiom> باعث معروف شدن مکانی
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
finicking جلوه فروش مشکل پسند
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
cp/m سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
lemon plant یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
b. horizon طبقه ب که به لایه تمرکزمواد در پروفیل خاک معروف است
voodoo نوعی هواپیمای سوپرسونیک دو موتوره تاکتیکی معروف به اف 101
part قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
PPQN قالب زمانی معروف که در استاندارد MIDI استفاده میشود
vigilantes نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
scylla صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
vigilante نوعی هواپیمای سوپرسونیک جت دو موتوره تاکتیکی دریایی معروف به ا- 5
RTFM خلاصه معروف درپیام به معنای " خواندن دستور کار"
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com