English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
Other Matches
corporations گروهی از مردم
corporation گروهی از مردم
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
married accommodation جا برای مردم متاهل
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
oyster bar میخانهای که صدف برای مردم می اورند
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
consolidation psychological operation عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
burn notice علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
halftone توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
halftones توسط کامپیوتر نمایش داده و چاپ میشود و از گروهی از نقاط برای حالات مختلف استفاده میکند
liberty civil ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
calling سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
civilizations تمدن
civilization تمدن
culture تمدن
kultur تمدن
culturing تمدن
civilisations تمدن
rugged بی تمدن
cultures تمدن
uncivil بی تمدن
uncivilly بی تمدن
civilizable تمدن پذیر
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
decivilize از تمدن خارج کردن
florescence حد اعلای تمدن یک قوم
westernised تمدن غربی را پذیرفتن
westernizing تمدن غربی را پذیرفتن
westernized تمدن غربی را پذیرفتن
westernises تمدن غربی را پذیرفتن
white civilization تمدن نژاد سفید
westernize تمدن غربی را پذیرفتن
westernising تمدن غربی را پذیرفتن
hun مخرب تمدن المانی
westernizes تمدن غربی را پذیرفتن
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
occidentalism پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
population تعداد مردم مردم
populations تعداد مردم مردم
minoan مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
institution موسسه
establishments موسسه
institutes موسسه
inst موسسه
stablishment موسسه
corporation موسسه
enterprises موسسه
enterprise موسسه
corporations موسسه
establishment موسسه
instituting موسسه
instituted موسسه
institute موسسه
foundation موسسه خیریه
charities موسسه خیریه
business موسسه بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
charity موسسه خیریه
translation agency موسسه ترجمه
enterprise موسسه اقتصادی
economic unit موسسه دولتی و ...
charitable institution موسسه خیریه
enterprises موسسه اقتصادی
installation property مایملک موسسه
credit institution موسسه اعتباری
correctional institution موسسه تادیبی
installations موسسه نظامی
pawnshop موسسه رهنی
finance house موسسه مالی
civilian enterprise موسسه غیرنظامی
installation موسسه نظامی
closed shop موسسه کارشناسی
discount house موسسه تنزیل
foundress موسسه بانیه
entities موسسه مستقل
bindery موسسه صحافی
closed shops موسسه کارشناسی
entity موسسه مستقل
institute of purchasing and supply موسسه خرید و عرضه
consolidation ادغام دو یا چند موسسه
carriers موسسه حمل و نقل
firm کارخانه موسسه بازرگانی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
institute of materials management موسسه مدیریت مواد
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
social welfare موسسه رفاه اجتماعی
joint enterprise موسسه اقتصادی مشترک
firms کارخانه موسسه بازرگانی
social service موسسه تعاون اجتماعی
nonprofit firm موسسه غیر انتفاعی
jobholder عضو ثابت موسسه
financial intermediary موسسه مالی واسطه
consolidation ادغام دو یاچند موسسه
enterprises موسسه یا بنگاه اقتصادی
wiring موسسه سیم سازی
carrier موسسه حمل و نقل
establishments موسسه دسته کارکنان
enterprise موسسه یا بنگاه اقتصادی
shipping agent موسسه حمل کالا
charles babbage institute موسسه چارلز بابیج
sovkhoz موسسه کشاورزی وروستایی
establishment موسسه دسته کارکنان
gregarious گروهی
congregational گروهی
trimerous سه گروهی
triple سه گروهی
group atmosphere جو گروهی
tripling سه گروهی
triples سه گروهی
tripled سه گروهی
communally گروهی
communal گروهی
principals رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal رئیس موسسه اثاثه ارثی
firms واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
clearinghouse موسسه تهاتری لندن انبار
firmest واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmer واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
firm واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
contracting carrier موسسه حمل و نقل موردقرارداد
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
american national standards institute موسسه ملی استانداردهای امریکا
social audit ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی
actual carrier موسسه حمل و نقل واقعی
gang punch منگنه گروهی
group test ازمون گروهی
one shot lubrication روغنکاری گروهی
sociogram نگاره گروهی
group structure ساخت گروهی
mass media رسانههای گروهی
batch quantity کمیت گروهی
group acceptance پذیرش گروهی
quadrilles رقص گروهی
quadrille رقص گروهی
group theory نظریه گروهی
collective protection حفافت گروهی
deck switch کلید گروهی
syntality شخصیت گروهی
group velocity سرعت گروهی
media رسانههای گروهی
bulk properties خواص گروهی
intergroup میان گروهی
gang switch کلید گروهی
esprit de corps روح گروهی
group consciousness اگاهی گروهی
group factors عاملهای گروهی
mameluke عضو گروهی
group frequency بسامد گروهی
espirit de corps روحیه گروهی
Republican جمهوری گروهی
Republicans جمهوری گروهی
group interview مصاحبه گروهی
proximate analysis تجزیه گروهی
team teaching تدریس گروهی
group dynamics پویش گروهی
group membership عضویت گروهی
group drive محرکه گروهی
group selector سلکتور گروهی
group contagion سرایت گروهی
group discussion بحث گروهی
team game بازی گروهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com