Dictiornary-Farsi | موسم کشت یاتخم کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
sowing time	موسم کشت یاتخم کاری


Other Matches

the rainy season	موسم
the a season	موسم اینده
monsoons	موسم بارندگی
monsoon	موسم بارندگی
polytocous	دارای میوه یاتخم بسیار
pipping	دانه یاتخم میوه هایی مثل سیب
pipped	دانه یاتخم میوه هایی مثل سیب
pip	دانه یاتخم میوه هایی مثل سیب
pips	دانه یاتخم میوه هایی مثل سیب
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
plastering	گچ کاری
curry powder	کاری
malfunctions	کژ کاری
active	کاری
impotence	کاری
feckful	کاری
under employment	کم کاری
curry	کاری
curries	کاری
hypofunction	کم کاری
effective	کاری
flower piece	گل کاری
inaction	بی کاری
plasterwork	گچ کاری
malfunction	کژ کاری
electroplating	اب کاری
impotency	کاری
currie	کاری
intent on doing anything	کاری
curry powders	کاری
slobbery	تف کاری
parget	گچ کاری
malfunctioned	کژ کاری
workbench	محیط کاری
burnishing	پرداخت کاری
extrude	چکش کاری
hammering	چکش کاری
extruded	چکش کاری
you are welcome	کاری نکردم
extrudes	چکش کاری
afforestation	جنگل کاری
burnishing	صیقل کاری
etch	تیزاب کاری
extruding	چکش کاری
metallurgy	فلز کاری
in return	درعوض [کاری]
plating	روکش کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
pique	منبت کاری
latticework	شبکه کاری
frustrating	بدل کاری
in return	به جای [کاری]
illuminations	تذهیب کاری
illumination	تذهیب کاری
work year	سال کاری
workgroup	گروه کاری
specialization	ویژه کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
metalwork	فلز کاری
working set	مجموعه کاری
working storage	حافظه کاری
cloisonne	مینا کاری
cladding	پوشش کاری
cladding	روکش کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
lattice work	شبکه کاری
etches	تیزاب کاری
lead work	سرب کاری
Geometrical	مشبک کاری
fretwork	منبت کاری
frette	منبت کاری
fret	منبت کاری
work area	ناحیه کاری
lay off	فصل کم کاری
Flugelaltar	توری کاری
latticing	شبکه کاری
etched	تیزاب کاری
bas-relief	برجسته کاری
insagacity	ندانم کاری
brocade	زری کاری
energetic	جدی کاری
hole punching	منگنه کاری
in return	در تلافی [کاری]
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
workspace	فضای کاری
ingraving	کنده کاری
insulation	عایق کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
working storage	انباره کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
hydrotreating	هیدروژن کاری
hunkerism	محافظه کاری
sew	سوزن کاری
hours of business	ساعتهای کاری
illumination	تذهیب کاری
workbenches	محیط کاری
extravagantly	با افراط کاری
crypianalysis	پنهان کاری
counterattack	بدل کاری
decoration	زینت کاری
decorations	زینت کاری
cotton plantation	پنبه کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
mining	معدن کاری
cutting off	برش کاری
discreetnss	احتیاط کاری
plumbing	سرب کاری
contouring operation	فرم کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
acting	فعال کاری
squalor	کثافت کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
d. touch	نازک کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
conservativeness	محافظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
canniness	ملاحظه کاری
argentation	نقره کاری
calk	بتونه کاری
business hours	ساعت کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
come to <idiom>	شروع کاری
brickworks	سفت کاری
brick work	اجر کاری
blindage	صیقل کاری
caulking	بتونه کاری
anaplasty	پیوند کاری
compulsiveness	مکرر کاری
chromium plating	اب کرم کاری
misconduct	خلاف کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
cementation	سیمان کاری
cementation	سمنت کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
cautiousness	احتیاط کاری
brick work	سفت کاری
elegance	ریزه کاری
brushwork	قلممو کاری
punching	منگنه کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
tokenism	نمونه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
graving	کنده کاری
dressing-down	چوبه کاری
glyptics	کنده کاری
off season	در دوران کم کاری
galvanization	رویینه کاری
punch-up	کتک کاری
punch-ups	کتک کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
welding	جوش کاری
finishing touches	دست کاری
forming	فرم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
factorage	حق العمل کاری
To follow up (trace) something.	پی کاری را گرفتن
dry farm	دیم کاری
drilling work	مته کاری
brickwork	سفت کاری
fairing	صیقل کاری
prepared	آمادهانجام کاری
lubrication	روغن کاری
boo boo	اشتباه کاری
tour de force	شیرین کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
drilling	مته کاری
fal lal	ریزه کاری
fretwork	منبت کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری