English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
love is everything موضوع اصلی محبت است
Other Matches
subject matter موضوع اصلی
red herring <idiom> از موضوع اصلی دورکردن
plotted موضوع اصلی توط ئه
plots موضوع اصلی توط ئه
plot موضوع اصلی توط ئه
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
textbook کتاب اصلی دریک موضوع
textbooks کتاب اصلی دریک موضوع
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
text book کتاب اصلی دریک موضوع
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
amour محبت
warm hearted با محبت
glow محبت
loves محبت
glowed محبت
glows محبت
disaffected بی محبت
affectionateness محبت
warmhearted با محبت
loving kindness محبت
love محبت
loved محبت
affectionately با محبت
inaffable بی محبت
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
endearing محبت آمیز
procuress زن دلال محبت
the utmost love کمال محبت
pimp دلال محبت
pimps دلال محبت
mutual love محبت ازدوسر
mansuetude اهلیت محبت
loving محبت امیز
bawd دلال محبت
lovingly از روی محبت
unkind بی محبت بی عاطفه
love feast عید محبت
affetionate محبت امیز
fraternal love محبت برادرانه
excessive love فرط محبت
unkindest بی محبت بی عاطفه
tendering محبت امیز
tenderest محبت امیز
tendered محبت امیز
motherly love محبت مادری
tender محبت امیز
paternal love محبت پدری
unkinder بی محبت بی عاطفه
procurer دلال محبت
costive سرد و بی محبت خسیس
procuance جاکشی دلالی محبت
affably از روی محبت و دلجوئی
procuration جاکشی دلالی محبت
tenderly از روی دلسوزی و محبت
professed love ادعای عشق یا محبت
professed love محبت ادعا شده
endearing از روی دوستی و محبت
paternal دارای محبت پدری
disaffect از علاقه و محبت کاستن
turtledoves عزیز محبت نشان دادن
turtledove عزیز محبت نشان دادن
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
jawsmith کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
to win nny one's affections محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
oedipus complex احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
cultivation جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
plotless بی موضوع
mattered موضوع
questions موضوع
topics موضوع ها
subjects موضوع ها
themes موضوع ها
subjects موضوع
subject موضوع
subject [topic] موضوع
topic موضوع
subjecting موضوع
matter موضوع
motif موضوع
point موضوع
motifs موضوع
theme موضوع
subjected موضوع
head موضوع
issues موضوع
themes موضوع
matters موضوع
objects موضوع
propositioned موضوع
propositioning موضوع
propositions موضوع
criteria موضوع
afair موضوع
issued موضوع
issue موضوع
objecting موضوع
direct objects موضوع
proposition موضوع
indirect objects موضوع
object موضوع
objected موضوع
texts موضوع
question موضوع
questioned موضوع
topics موضوع
text موضوع
mattering موضوع
topic موضوع
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
object موضوع منظره
grievance موضوع شکایت
out of question خارج از موضوع
issues موضوع دعوی
subduce موضوع کردن
decades ده موضوع یا رویداد
decade ده موضوع یا رویداد
subject and predicate موضوع و محمول
What gives? موضوع چه است؟
businesses موضوع تجارت
not to point بیرون از موضوع
objects موضوع منظره
side show موضوع فرعی
subject رعایا موضوع
sides of the question اطراف موضوع
sign position موضوع علامت
objected موضوع منظره
business موضوع تجارت
not to the point خارج از موضوع
subjected شیی موضوع
What is happening? موضوع چه است؟
problem معما موضوع
postulated اصل موضوع
postulates اصل موضوع
postulating اصل موضوع
universe of discourse موضوع بحث
postulate اصل موضوع
indirect objects موضوع منظره
a horse of another colour [different colour] موضوع علیحده
subject شیی موضوع
irrelevant خارج از موضوع
problems معما موضوع
subject matter مطلب موضوع
matter on hand موضوع بحث
What's behind all this? موضوع چه است؟
direct objects موضوع منظره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com