English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
overdue موعد رسیده
Other Matches
date موعد
maturity موعد
deadlines موعد
deadline موعد
dates موعد
maturity date موعد
date of maturity موعد
overdue گذشتن موعد
date of payment موعد پرداخت
date of maturity موعد پرداخت
to fall due موعد رسیدن
premature پیش از موعد
relevant time موعد مقرر
agreed time موعد مقرر
expired گذشته از موعد
defaults در موعد مقرر
defaulted در موعد مقرر
default در موعد مقرر
defaulting در موعد مقرر
due date موعد مقرر
matures به موعد چیزی رسیدن
schedule date موعد طبق برنامه
maturity وعده یا موعد پرداخت
due بدهی موعد پرداخت
overdue از موعد گذشته منقضی
mature به موعد چیزی رسیدن
fall due فرارسیدن موعد پرداخت دین
premature labour زاییمان پیش از موعد طبیعی
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
reddendum موعد یا مهلت پرداخت اجاره
anticipation سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
deferred expense هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
mellowing رسیده
mellows رسیده
mellow رسیده
ripest رسیده
headed رسیده
mellowed رسیده
consummates رسیده
consummate رسیده
consummated رسیده
riper رسیده
consummating رسیده
ripe رسیده
climactic باوج رسیده
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approvingly به تایید رسیده
full fledged بالغ رسیده
full-fledged بالغ رسیده
jack in office رسیده است
approved به تایید رسیده
Inc به ثبت رسیده
knee high بزانو رسیده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
ripely بطور رسیده
over ripe زیاد رسیده
new come تازه رسیده
in wards کالای رسیده
new arrived تازه رسیده
overripe بسیار رسیده
culminant باوج رسیده
maturation رسیده شدن
floor length رسیده بکف
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
in- :رسیده امده
It's time وقتش رسیده که
in :رسیده امده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
imported کالای رسیده
importing کالای رسیده
full بالغ رسیده
fullest بالغ رسیده
import کالای رسیده
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
letterbox جعبهی نامههای رسیده
jumped-up تازه به دوران رسیده
elvis has left the building <idiom> [نمایش به اتمام رسیده]
saturant بحد اشباع رسیده
letterboxes جعبهی نامههای رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. جانم به لبم رسیده
Did it ever occur to you that … تا کنون بفکرت رسیده که ...
raised to the purple بپایه مترانی رسیده
parvenu تازه بدوران رسیده
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
bequest ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests ارثی که بنابوصیت رسیده
parvenus تازه بدوران رسیده
nouveau riche تازه بدوران رسیده
ripen رسیده کردن یاشدن
nouveau-riche تازه بدوران رسیده
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
nouveaux-riches تازه بدوران رسیده
grown رسیده جوانه زده
aggrieved محنت رسیده مغموم
antemortem مرگ زود رسیده
ripens رسیده کردن یاشدن
ripening رسیده کردن یاشدن
indent سفارش رسیده از خارج
inwards واردات کالای رسیده
intersection point نقطه بهم رسیده
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
indenting سفارش رسیده از خارج
indents سفارش رسیده از خارج
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
ripened رسیده کردن یاشدن
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
if i had brains <idiom> اگر عقلم رسیده بود
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
paprica میوه رسیده فلفل قرمز
he has been put to his trumps کاردبه استخوانش رسیده است
feed water اب رسیده به دیگ بخار ناو
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph تنظیم کنندگان رسیده باشد
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end استان به پایان رسیده است
paprika میوه رسیده فلفل قرمز
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricots دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
upstart تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricot دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
upstarts تازه بدوران رسیده ادم متکبر
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
backtell ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
irreducibility حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
centralized items اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
young people دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
priming استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
exponent شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com