Dictiornary-Farsi | موفق بانجام ان شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 106 (7 milliseconds)

English	Persian
manage to do it	موفق بانجام ان شدن


Other Matches

complete	بانجام رساندن
completed	بانجام رساندن
completes	بانجام رساندن
completing	بانجام رساندن
outwork	بانجام رساندن
come about	بانجام رسیدن
follow out	بانجام رساندن
put over	بازحمت بانجام رساندن
eventual	موکول بانجام شرطی
lie to	بانجام کاری همت گماشتن
achieves	انجام دادن بانجام رسانیدن
accomplishing	بانجام رساندن وفا کردن
accomplish	بانجام رساندن وفا کردن
achieve	انجام دادن [بانجام رسانیدن]
achieved	انجام دادن بانجام رسانیدن
achieving	انجام دادن بانجام رسانیدن
accomplishes	بانجام رساندن وفا کردن
process	بانجام رساندن تمام کردن
processes	بانجام رساندن تمام کردن
She talked me into doing it.	با حرف مرا قانع بانجام آن کرد
follow through	چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
not to have a prayer of achieving something	کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
lucrative	موفق
upbeat	موفق
throve	موفق شد
successful	موفق
prosperous	موفق
successful <adj.>	موفق
wowed	موفق شدن
sure-fire	حتما موفق
hot hand	پرتاب موفق
to make a shift	موفق شدن
come off <idiom>	موفق شدن
I made good my escape .	موفق به فرار شد
fall short (of one's expectations) <idiom>	موفق نشدن
to fall through	موفق نشدن
fay	موفق شدن
have it made <idiom>	موفق بودن
make a hit <idiom>	موفق شدن
arriving	موفق شدن
arrives	موفق شدن
to go wrong	موفق نشدن
to come through	موفق شدن
go over well <idiom>	موفق بودن
to pull through	موفق شدن
arrive	موفق شدن
wows	موفق شدن
wowing	موفق شدن
attain	موفق شدن
wow	موفق شدن
attains	موفق شدن
arrived	موفق شدن
attaining	موفق شدن
attained	موفق شدن
carry the day <idiom>	برنده یا موفق شدن
two-way	موفق در حمله و دفاع
turn the trick <idiom>	درکاری که میخواست موفق شدن
I could never make her understand .	هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
to come up in the world	موفق شدن [در زندگی یا شغل]
to go places	موفق شدن [در زندگی یا شغل]
to collapse	موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
I have no doubt that you wI'll succeed.	تردیدی ندارم که موفق می شوید
hit	جستجوی موفق در پایگاه داده
converted	پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converting	پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converts	پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
god speed you	کامیاب شوید موفق باشید
succeed	موفق شدن نتیجه بخشیدن
hit and miss	گاهی موفق وگاهی مغلوب
prospers	رونق یافتن موفق شدن
prospering	رونق یافتن موفق شدن
succeeded	موفق شدن نتیجه بخشیدن
prospered	رونق یافتن موفق شدن
succeeds	موفق شدن نتیجه بخشیدن
nojoy	موفقیتی نیست موفق نشدم
put across	باحقه بازی موفق شدن
hits	جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting	جستجوی موفق در پایگاه داده
connect	ضربه موفق در پایگاه دوم
to get sight of a person	موفق بدیدن کسی شدن
connects	ضربه موفق در پایگاه دوم
convert	پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
prosper	رونق یافتن موفق شدن
to f. in the pan	باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
Supposing we do not succeedd, then waht?	حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
throw up one's hands <idiom>	توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
i managed to do it	موفق شدم که ان کار را انجام دهم
smash hit <idiom>	نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
to get any ones speech	موفق بشنیدن نطق کسی شدن
get to first base <idiom>	موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
to be a dead duck	امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
make the grade <idiom>	منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
deliver the goods <idiom>	موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
You wI'll fail unless you work harder .	موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
He'll never get anywhere.	او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
fails	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail	عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to score with a girl <idiom>	موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
He'll never amount to anything. <idiom>	او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
It appears questionable whether he will manage to do that.	بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
miss	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses	موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
to strike oil	کامیاب شدن موفق شدن