English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (7 milliseconds)
English Persian
attain موفق شدن
attained موفق شدن
attaining موفق شدن
attains موفق شدن
wow موفق شدن
wowed موفق شدن
wowing موفق شدن
wows موفق شدن
arrive موفق شدن
arrived موفق شدن
arrives موفق شدن
arriving موفق شدن
fay موفق شدن
to make a shift موفق شدن
come off <idiom> موفق شدن
make a hit <idiom> موفق شدن
to come through موفق شدن
to pull through موفق شدن
to go places موفق شدن [در زندگی یا شغل]
to come up in the world موفق شدن [در زندگی یا شغل]
Search result with all words
hit and miss گاهی موفق وگاهی مغلوب
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
hit جستجوی موفق در پایگاه داده
hits جستجوی موفق در پایگاه داده
hitting جستجوی موفق در پایگاه داده
connect ضربه موفق در پایگاه دوم
connects ضربه موفق در پایگاه دوم
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
throve موفق شد
convert پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converted پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converting پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converts پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
successful موفق
two-way موفق در حمله و دفاع
upbeat موفق
succeed موفق شدن نتیجه بخشیدن
succeeded موفق شدن نتیجه بخشیدن
succeeds موفق شدن نتیجه بخشیدن
prosper رونق یافتن موفق شدن
prospered رونق یافتن موفق شدن
prospering رونق یافتن موفق شدن
prospers رونق یافتن موفق شدن
prosperous موفق
lucrative موفق
god speed you کامیاب شوید موفق باشید
hot hand پرتاب موفق
i managed to do it موفق شدم که ان کار را انجام دهم
manage to do it موفق بانجام ان شدن
nojoy موفقیتی نیست موفق نشدم
put across باحقه بازی موفق شدن
to f. in the pan باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
to fall through موفق نشدن
to get any ones speech موفق بشنیدن نطق کسی شدن
to get sight of a person موفق بدیدن کسی شدن
to strike oil کامیاب شدن موفق شدن
sure-fire حتما موفق
Supposing we do not succeedd, then waht? حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
I have no doubt that you wI'll succeed. تردیدی ندارم که موفق می شوید
I made good my escape . موفق به فرار شد
I could never make her understand . هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
You wI'll fail unless you work harder . موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
fall short (of one's expectations) <idiom> موفق نشدن
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
go over well <idiom> موفق بودن
have it made <idiom> موفق بودن
smash hit <idiom> نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
turn the trick <idiom> درکاری که میخواست موفق شدن
make the grade <idiom> منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
to score with a girl <idiom> موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
to be a dead duck امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
to go wrong موفق نشدن
It appears questionable whether he will manage to do that. بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
successful <adj.> موفق
He'll never get anywhere. او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
He'll never amount to anything. <idiom> او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com