Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
desuetude	موقوف شدگی
Other Matches
gelation	بسته شدگی سفت شدگی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
sacred to	موقوف به
suppressed	موقوف
proscriptive	موقوف
consecrated	موقوف
foundation school	اموزشگاه موقوف
sacred	خاص موقوف
cesser	موقوف شدن
suppressed	موقوف شده
suppressing	موقوف کردن
suppresses	موقوف کردن
avoids	موقوف کردن
cease	موقوف شدن
cease	موقوف کردن
ceased	موقوف شدن
ceased	موقوف کردن
ceases	موقوف شدن
ceases	موقوف کردن
ceasing	موقوف شدن
ceasing	موقوف کردن
suppress	موقوف کردن
overthrew	موقوف کردن
overthrow	موقوف کردن
overthrowing	موقوف کردن
suppressive	موقوف سازنده
suppressor	موقوف سازنده
suppressor	موقوف کننده
to break off	موقوف کردن
to bring to a stop	موقوف کردن
to put a stop to	موقوف کردن
to do away with	موقوف کردن
to fall in to d.	موقوف شدن
sacred to god	موقوف بخدا
Shut up ! dont inter fere .	فضولی موقوف !
overthrown	موقوف کردن
overthrows	موقوف کردن
suppression	موقوف سازی
abolishable	موقوف شدنی
beneficiary of an endowment	موقوف علیه
break off	موقوف کردن
drop track	تعقیب موقوف
insuppresible	موقوف نشدنی
to wipe out	موقوف کردن
avoiding	موقوف کردن
avoided	موقوف کردن
beneficiaries	موقوف علیه
beneficiary	موقوف علیه
contingent	موکول یا موقوف به
contingents	موکول یا موقوف به
avoid	موقوف کردن
to put an end to	موقوف کردن
subverting	برانداختن موقوف کردن
hands off	دست زدن موقوف
subverts	برانداختن موقوف کردن
subverted	برانداختن موقوف کردن
subvert	برانداختن موقوف کردن
hands-off	دست زدن موقوف
verthrow	موقوف سازی انقراض
suspending	موقوف الاجرا کردن معلق
suspends	موقوف الاجرا کردن معلق
to phase out something	به تدریج موقوف کردن چیزی
suspend	موقوف الاجرا کردن معلق
prebendal	محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebend	محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
to ring the knell of anything	موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
skip it	در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
fee tail	تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
necks	نخ شدگی
neck	نخ شدگی
geniculation	خم شدگی
bottling	نخ شدگی
depression	کم شدگی
the mast has raked	کج شدگی
depressions	کم شدگی
erection	شق شدگی
embeddeness	حک شدگی
dostortion	کج شدگی
erections	شق شدگی
dilution	رقیق شدگی
polarization	قطبی شدگی
incalescence	گرم شدگی
intensification	افزون شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
spraining	رگ برگ شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
liquescence	مایع شدگی
necking	باریک شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
expurgation	پاک شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
flocculence	قلنبه شدگی
expunction	پاک شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
blotted	پاک شدگی
gasification	تبخیر شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
petrification	سنگ شدگی
erasure	پاک شدگی
gelidity	بسته شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
occlusion	بسته شدگی
occlusion	جفت شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
narrowing	تنگ شدگی
sclerosis	سخت شدگی
translocation	جابجا شدگی
turn over	واژگون شدگی
encrustation	دلمه شدگی
encrustations	دلمه شدگی
offset	دوخم شدگی
offsetting	دوخم شدگی
tight coupling	جفت شدگی
pairing	جفت شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
puchery	جمع شدگی
pulverization	خرد شدگی
purler	پرت شدگی از سر
recvrvature	دولا شدگی
scleriasis	سفت شدگی
strobilation	باریک شدگی
congestion	جمع شدگی
diffusion	پخش شدگی
removal	جدا شدگی
coupling	جفت شدگی
blotting	پاک شدگی
shrinkage	چروک شدگی
locking	قفل شدگی
shortening	کوتاه شدگی
hardening	سفت شدگی
contractions	جمع شدگی
contraction	جمع شدگی
leakages	فاش شدگی
leakage	فاش شدگی
expulsions	بیرون شدگی
expulsion	بیرون شدگی
blots	پاک شدگی
blot	پاک شدگی
elongation	دراز شدگی
choking	اب بند شدگی
fading	محو شدگی
dispersion	پخش شدگی
scarlet	سرخ شدگی
acceptability	قبول شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
pucker	جمع شدگی
puckered	جمع شدگی
puckering	جمع شدگی
puckers	جمع شدگی
damnation	لعنت شدگی
smelting	ذوب شدگی
depressions	گود شدگی
invagination	غلاف شدگی
coagulation	دلمه شدگی
acetification	ترش شدگی
depression	گود شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
concretion	سفت شدگی
comminution	خرد شدگی
carburization	پودر شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
edge triggered	با رها شدگی لبهای
encephalomalacia	نرم شدگی مغز
diffraction broadening	پهن شدگی پراشی
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
shrinkage coefficient	ضریب جمع شدگی
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
scloroderma	سفت شدگی پوست
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
sclerosis	سفت شدگی بافتها
supersession	جانشینی لغو شدگی
erethism	تحریک شدگی زیاد
condensation	جمع شدگی تکاثف
constriction	فشار تنگ شدگی
constrictions	فشار تنگ شدگی
degree of shrinkage	ضریب جمع شدگی
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
malady	فاسد شدگی بیماری
erasure	حک جای پاک شدگی
maladies	فاسد شدگی بیماری
scleroma	سفت شدگی بافتها
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
hepatization	سفت شدگی بافته
accru	اجتماع فراهم شدگی
digression	پرت شدگی ازموضوع
depression	گود شدگی فرودافت
breaking	پاره گی قطع شدگی
yielding	تسلیم شدگی فلز
depressions	گود شدگی فرودافت
malposition	جابجا شدگی جنین
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
shrink	انقباض چوروک شدگی
shrinking	انقباض چوروک شدگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com