Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
dealing
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
Other Matches
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
chatted
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat
دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
correspondence
مکاتبات
correspondences
مکاتبات
correspoundence
مکاتبات تشابه
correspondence
مکاتبه مکاتبات
correspondences
مکاتبه مکاتبات
cryptocorrespondence
مکاتبات رمزی
official communications
مکاتبات اداری
data link
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
cryptocompromise
به خطر انداختن مکاتبات رمز
cryptorelated informations
اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
mail order house
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
cut out
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
friendlier
دوستانه
coshed
دوستانه
coshes
دوستانه
sociable
دوستانه
blithe
دوستانه
amicable
دوستانه
matey
دوستانه
fraternal
دوستانه
friendlies
دوستانه
friendly
دوستانه
coshing
دوستانه
friendlily
دوستانه
neighbourly
دوستانه
amicably
دوستانه
friendliest
دوستانه
cosh
دوستانه
nattered
صحبت دوستانه
chilly
<adj.>
غیر دوستانه
natter
صحبت دوستانه
humanitarian
نوع دوستانه
kites
برات دوستانه
kite
برات دوستانه
concordat
توافق دوستانه
nattering
صحبت دوستانه
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
natters
صحبت دوستانه
hobnob
دوستانه خودمانی
hobnobbing
دوستانه خودمانی
humanitarian
بشر دوستانه
hobnobs
دوستانه خودمانی
friendly
مسابقه دوستانه
friendliest
مسابقه دوستانه
friendlies
مسابقه دوستانه
unfriendly
غیر دوستانه
friendlier
مسابقه دوستانه
hobnobbed
دوستانه خودمانی
sporting
تفریح دوستانه
out of one's shell
<idiom>
گفتگو دوستانه
take liberties
<idiom>
دوستانه رفتارکردن
folksy
دوستانه خودمانی
amicable settlement
تسویه دوستانه
accommodation bill
سفته دوستانه
accommodation bill
برات دوستانه
accommodation acceptance
برات دوستانه
admonition
سرزنش دوستانه
admonitions
سرزنش دوستانه
hobnobbing
صحبت دوستانه کردن
expostulating
سرزنش دوستانه کردن
hobnob
صحبت دوستانه کردن
expostulate
سرزنش دوستانه کردن
hobnobbed
صحبت دوستانه کردن
expostulated
سرزنش دوستانه کردن
hobnobs
صحبت دوستانه کردن
expostulates
سرزنش دوستانه کردن
symposiums
مجلس مذاکره دوستانه
symposium
مجلس مذاکره دوستانه
warm up
<idiom>
دوستانه برخورد کردن
unfriendly act
عمل غیر دوستانه
symposia
مجلس مذاکره دوستانه
to reach an amicable settlement
دستیافتن به حل و فصل دوستانه
[حقوق]
green PC
رایانه زیست بوم دوستانه
kaffeeklatsch
صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
privileged communication
مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
philanthropic feelings
احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to e. with person on a thing
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
bunting
پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
traded
بازرگانی
commerce
بازرگانی
trade
بازرگانی
commercial
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
بازرگانی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
business
<adj.>
بازرگانی
relating to business
<adj.>
بازرگانی
mercantile agent
بازرگانی
merchantry
بازرگانی
emporetic
بازرگانی
commercial
<adj.>
بازرگانی
mercantile
بازرگانی
trading
بازرگانی
trade union
اتحادیه بازرگانی
trade unions
اتحادیه بازرگانی
jobbing
واسطه بازرگانی
trade fairs
نمایشگاه بازرگانی
commercial banks
بانکهای بازرگانی
trade secrets
اسرار بازرگانی
union
<adj.>
اتحادیه بازرگانی
emporia
مرکز بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
commercial bank
بانگ بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
merchant banks
بانک بازرگانی
trade fair
نمایشگاه بازرگانی
emporiums
مرکز بازرگانی
trades unions
اتحادیه بازرگانی
merchant marine
ناوگان بازرگانی
quasi commercial
نیمه بازرگانی
businesses
موسسه بازرگانی
sea borne commerce
بازرگانی دردریا
commercially
از راه بازرگانی
commercial revolution
انقلاب بازرگانی
commercial representative
نمایندگی بازرگانی
commercial policy
سیاست بازرگانی
commercial attache
وابسته بازرگانی
chamber of trade
اتاق بازرگانی
business
موسسه بازرگانی
quasi commercial
شبه بازرگانی
mercantilism
سیاست بازرگانی
commercial tax
مالیات بازرگانی
mart
مرکز بازرگانی
maritime commerce
بازرگانی دریایی
internal trade
بازرگانی داخلی
idiograph
نشان بازرگانی
foreign trade
بازرگانی خارجی
domestic trade
بازرگانی داخلی
chamber of commerce
اتاق بازرگانی
trade mark
علامت بازرگانی
trade secret
اسرار بازرگانی
volume of trade
حجم بازرگانی
business cycle
دور بازرگانی
business activity
فعالیت بازرگانی
board of trade
وزارت بازرگانی
bill exchange
برات بازرگانی
merchantman
کشتی بازرگانی
board of trade
هیئت بازرگانی
bilateral trade
بازرگانی دو طرفه
trade deficit
کسری بازرگانی
chamber of commerce
اطاق بازرگانی
business union
اتحادیه بازرگانی
business fluctuations
نوسانات بازرگانی
balance of trade
تراز بازرگانی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
master mariner
ناخدای کشتی بازرگانی
hanse
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
commercial intercourse
معامله یا مراوده بازرگانی
business transaction
داد و ستد بازرگانی
mentoring
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
trade journal
روزنامه یا مجله بازرگانی
ideograph
سمبل و علامت بازرگانی
business economics
علم اقتصاد بازرگانی
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
maritime
وابسته به بازرگانی دریایی
firms
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
کارخانه موسسه بازرگانی
brokers
واسطه معاملات بازرگانی
businesses
کسب و کار بازرگانی
business
کسب و کار بازرگانی
broker
واسطه معاملات بازرگانی
brokered
واسطه معاملات بازرگانی
brokering
واسطه معاملات بازرگانی
firmest
کارخانه موسسه بازرگانی
shopping mall
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
emporiums
جای بازرگانی مرکز فروش
shopping center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
shopping mall
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com