Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
protected location |
مکان حفافت شده |
|
|
Other Matches |
|
splash proof enclosure |
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب |
barnstorm |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorms |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorming |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstormed |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
left shift |
تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود |
cross hairs |
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند |
peeks |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeked |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peeking |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
peek |
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند |
displacement |
اختلاف مکان تغییر مکان |
move |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
moves |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
moved |
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر |
cycle |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycles |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
cycled |
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند |
angular travel |
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان |
migration |
نقل مکان نقل مکان کردن |
security |
حفافت |
egis |
حفافت |
conservation |
حفافت |
safe guard |
حفافت |
safekeeping |
حفافت |
protection |
حفافت |
custody |
حفافت |
preservation |
حفافت |
cell protection |
حفافت سل |
data protection |
حفافت داده ها |
file protection |
حفافت پرونده |
conservable |
قابل حفافت |
file protection |
حفافت فایل |
shields |
حفافت کردن |
data encryption |
حفافت داده |
shield |
حفافت کردن |
degree of protection |
میزان حفافت |
collective protection |
حفافت جمعی |
collective protection |
حفافت گروهی |
guarding |
حفافت کردن |
guards |
حفافت کردن |
format |
حفافت حافظه و.. |
anodic protection |
حفافت اندی |
protects |
حفافت کردن |
protecting |
حفافت کردن |
guard |
حفافت کردن |
formats |
حفافت حافظه و.. |
safeguards |
حفافت کردن |
cathode protection |
حفافت کاتدی |
block protection |
حفافت بلوک |
armor protection |
حفافت زرهی |
anti skid protection |
حفافت از لغزش |
shielded |
حفافت شده |
maintenance |
حفافت کردن |
safeguard |
حفافت کردن |
safeguarded |
حفافت کردن |
safeguarding |
حفافت کردن |
protect |
حفافت کردن |
memory protection |
حفافت حافظه |
storage protection |
حفافت انباره |
soil conservation |
حفافت خاک |
protect by fuse |
حفافت با فیوز |
self protection |
حفافت از خود |
safety gap |
دهانه حفافت |
protection ring |
حلقه حفافت |
overcurrent device |
دستگاه حفافت |
protection level |
سطح حفافت |
protection key |
کلید حفافت |
physical security |
حفافت تاسیسات |
safe keeping |
حفافت توجه |
line differential protection |
حفافت دیفرانسیلی خط |
storage protection |
حفافت حافظه |
protection |
عمل حفافت |
system security |
حفافت سیستم |
x ray protection |
حفافت رونتگن |
impedance protection |
حفافت امپدانس |
flood protection |
حفافت در مقابل طغیان |
anticorrosive protection |
حفافت در برابر خوردگی |
write protect ring |
حلقه حفافت از نوشتن |
protecting ring |
حلقه حفافت کننده |
drip proof enclosure |
حفافت در مقابل ریزش اب |
protected field |
میدان حفافت شده |
ward |
محجور حفافت بخش |
wards |
محجور حفافت بخش |
keep |
حفافت امانت داری |
keeps |
حفافت امانت داری |
protective fire |
اتشهای حفافت کننده |
positional protection device |
دستگاه حفافت درگاه |
unprotected field |
میدان حفافت نشده |
shielding region |
ناحیه حفافت کننده |
to keep watch and ward |
حفافت یادفاع کردن |
software protection |
حفافت نرم افزاری |
high tension protection |
حفافت فشار قوی |
shield |
حفافت کردن درمقابل |
data encyption standard |
استاندارد حفافت داده |
cryptosecurity |
حفافت مکاتبات رمزی |
custody of goods |
حفافت یا نگهداری کالا |
insulation protection |
حفافت عایق بندی |
insulation against vibration |
حفافت در برابر ارتعاش |
distance protection |
وسیله حفافت فاصله |
conservation programs |
برنامههای حفافت منابع |
environmental conservation |
حفافت محیط زیست |
file protect ring |
حلقه حفافت پرونده |
file protect ring |
حلقه حفافت فایل |
cryptoguard |
مسئول حفافت رمز |
overload protection |
حفافت بار زیاد |
overvoltage protection |
حفافت فشار زیاد |
power system protection |
حفافت سیستم قدرت |
copy protection |
حفافت دربرابر کپی |
shields |
حفافت کردن درمقابل |
safeguarded |
مامور حفافت پرسنل و یا اموال |
safeguarding |
مامور حفافت پرسنل و یا اموال |
beaching |
سنگ چینی جهت حفافت |
safeguards |
مامور حفافت پرسنل و یا اموال |
chemical security |
حفافت برعلیه مواد شیمیایی |
retention |
حفافت توقیف بازداشت کردن |
electronic security |
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی |
password protection |
حفافت به کمک کلمه رمز |
write protect disable |
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن |
safeguard |
مامور حفافت پرسنل و یا اموال |
degree of protection |
میزان تامین درجه حفافت |
acid vapor canister |
ماسک حفافت در برابر بخاراسید |
self protection |
صیانت نفس حفافت از خود |
subsidiaries |
باقیمانده در محل برای حفافت |
subsidiary |
باقیمانده در محل برای حفافت |
rust protection |
حفافت در برابر زنگ زدگی |
signal security |
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات |
sacristan |
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا |
bed pitching |
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت |
write protect notch |
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ |
poached |
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده |
poaches |
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده |
poach |
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده |
ppd |
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه |
troop safety |
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی |
bank protection |
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان |
warned protected |
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی |
illocal |
بی مکان |
stabilisers |
مکان |
locus |
مکان |
stead |
مکان |
stabilizer |
مکان |
there |
ان مکان |
place |
جا مکان |
site |
مکان |
sited |
مکان |
sites |
مکان |
locations |
مکان |
spots |
مکان |
purlieus |
مکان جا |
spot |
مکان |
place |
مکان |
places |
جا مکان |
places |
مکان |
placing |
جا مکان |
placing |
مکان |
spaces |
مکان |
space |
مکان |
part |
مکان |
location |
مکان |
protect |
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند |
protects |
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند |
shared |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
blanketed |
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین |
protecting |
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند |
shields |
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده |
shield |
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده |
scribing |
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت |
blanket |
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین |
share |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
shares |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
barff's precess |
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن |
scalper |
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو |
noises |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
blankets |
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین |
noise |
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال |
print position |
مکان چاپ |
place of honor |
مکان پر افتخار |
moved |
نقل مکان |
place learning |
مکان اموزی |
change of place |
تغییر مکان |
moves |
نقل مکان |
locative |
دال بر مکان |
response position |
مکان جواب |
move |
نقل مکان |
public place |
مکان عمومی |
shift |
تغییر مکان |
nowhere |
در هیچ مکان |
place |
مکان موقع |
location counter |
مکان شمار |
left shift |
تغییر مکان به چپ |
shifts |
تغییر مکان |
placing |
مکان موقع |
otherwhere |
در مکان دیگر |
nowheres |
در هیچ مکان |
displaciment |
تفاوت مکان |
displaciment |
تغییر مکان |
displeacement of water |
تغییر مکان اب |
shifted |
تغییر مکان |
memory location |
مکان حافظه |