Dictiornary-Farsi | مکعب مرکز پر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
body centered cubic	مکعب مرکز پر


Other Matches

cube	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes	هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
cubes	مکعب
cube	مکعب
solid	مکعب
cubiform	مکعب
cuboid	مکعب
cubical	مکعب
solids	مکعب
cubby	محوطه مکعب
cubature	حجم مکعب
cube	مکعب [ریاضی]
cubically	به شکل مکعب
hexahedral	مکعب شش سطحی
decastere	ده متر مکعب
cube roots	ریشه مکعب
cube root	ریشه مکعب
cubic measure	مقیاس مکعب
solids	مکعب حجمی
Rubik’s Cube	مکعب جادویی
stere	یک متر مکعب
solid	مکعب حجمی
n cube	مکعب N بعدی
Rubik’s Cube	مکعب روبیک
cubage	چیزی برقم مکعب
face centered cubic	مکعب مراکز وجوه پر
cusec	یک فوت مکعب در ثانیه
cuboid	دارای شکل مکعب
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
box palet	پالت مکعب مستطیل شکل
A cube has six faces.	یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
flitch	تکه مکعب پیه نهنگ
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
center line	خط مرکز
center	مرکز
acentric	بی مرکز
centered	مرکز
intermediate exchange	مرکز
isocentre	هم مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
centred	مرکز
centre	مرکز
meddle	مرکز
meddled	مرکز
meddles	مرکز
centers	مرکز
station	مرکز
stations	مرکز
centre forward	مرکز
omphalos	مرکز
stationed	مرکز
concentric	هم مرکز
heart	مرکز
hearts	مرکز
center sleeve	مرکز مجوف
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
central office	مرکز تلفن
centrifugal	فرار از مرکز
sleep center	مرکز خواب
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
sodom	مرکز فساد
centrifugal	گریز از مرکز
centrifugal	مرکز گریز
speech center	مرکز گویایی
subcentral	نزدیک مرکز
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
center gage	مرکز سنج
center drill	مته مرکز
cf	بازیکن مرکز
cf	مرکز زمین
wheel center	مرکز چرخ
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
toll exchange	مرکز تلفن
urban centre of a community	مرکز شهرک
battery center	مرکز اتشبار
surrending the centre	تفویض مرکز
center mark	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
signal center	مرکز پیام
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
subscriber's station	مرکز مشترک
manual exchange	مرکز دستی
operation center	مرکز عملیات
outskirt	دور از مرکز
pivot point	مرکز چرخش
health centre	مرکز سلامتی
primary center	مرکز عمده
primary center	مرکز اولیه
profit centre	مرکز سود
height of centers	ارتفاع مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
induction station	مرکز پذیرش
off center	خارج از مرکز
main exchange	مرکز اصلی
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
mart	مرکز بازرگانی
inversion center	مرکز وارونگی
intermediate office	مرکز میانی
mass concrete	مرکز جرم
message center	مرکز پیام
mid channel	مرکز کانال
nerve center	مرکز عصبی
information center	مرکز اطلاعات
provision center	مرکز توشه
radio centeral	مرکز بی سیم
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
computing center	مرکز محاسبات
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
sensorium	مرکز احساس
coaxial cable	سیم هم مرکز
shopping center	مرکز فروش
main office	مرکز اصلی
training center	مرکز اموزش
feeding center	مرکز تغذیه
epicenter	مرکز زلزله
education center	مرکز اموزش
documentation center	مرکز اسناد
diffracting center	مرکز پراشنده
regional center	مرکز منطقهای
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
reserve center	مرکز احتیاط
respiratory center	مرکز تنفسی
rhinencephalon	مرکز شامه
school center	مرکز اموزش
signal center	مرکز مخابرات
centrifuges	مرکز گریز
headquarters	مرکز فرماندهی
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuge	گریختن از مرکز
centre of gravity	مرکز ثقل
emporium	مرکز بازرگانی
centre of mass	مرکز ثقل
emporiums	مرکز بازرگانی
outlying	دور از مرکز
centres of gravity	مرکز ثقل
telephone exchanges	مرکز تلفن
eccentricity	خروج از مرکز
factory	مرکز تولید
bull	مرکز هدف
bulls	مرکز هدف
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
centralists	مرکز گرای
centralist	مرکز گرای
point	مرکز راس حد
point	محل مرکز
telephone exchange	مرکز تلفن
police stations	مرکز پلیس
switchboard	مرکز تلفن
police station	مرکز پلیس
switchboards	مرکز تلفن
eccentrics	گریزنده از مرکز
factories	مرکز تولید
nerve centre	مرکز فرمان
seat	مرکز مقر

body centered cubic

مکعب مرکز پر