Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 82 (7 milliseconds)
English	Persian
intercession	میانجی گری
intercessions	میانجی گری
interagency	میانجی گری
intermediation	میانجی گری
Search result with all words
intermediate	میانجی
referee	میانجی
refereed	میانجی
refereeing	میانجی
referees	میانجی
go-between	میانجی
go-betweens	میانجی
medium	میانجی واسطه
mediums	میانجی واسطه
buffer	حافظه میانجی
arbitrator	میانجی
arbitrators	میانجی
interface	میانجی
interfaces	میانجی
intercede	میانجی گری کردن
intercede	میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded	میانجی گری کردن
interceded	میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes	میانجی گری کردن
intercedes	میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding	میانجی گری کردن
interceding	میانجی شدن میانه گیری کردن
mediate	میانجی گری کردن
mediated	میانجی گری کردن
mediates	میانجی گری کردن
mediating	میانجی گری کردن
interpose	در میان امدن میانجی شدن
interposed	در میان امدن میانجی شدن
interposes	در میان امدن میانجی شدن
interposing	در میان امدن میانجی شدن
detonator	خرج میانجی
detonator	خرج میانجی جنگی
detonators	خرج میانجی
detonators	خرج میانجی جنگی
midway	متوسط میانجی
mediator	میانجی
mediators	میانجی
buster	خرج میانجی
intermediaries	میانجی
intermediary	میانجی
booster	خرج میانجی
boosters	خرج میانجی
moderator	میانجی
moderators	میانجی
application program interface	میانجی یا رابط برنامه کاربردی
arbitress	میانجی
catalyzer	میانجی
communication interface	میانجی ارتباطی
conciliation officer	میانجی
conciliator	میانجی
placater	میانجی
enhanced system device interface	میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
go between	میانجی
graphical user interface	میانجی نگارهای کاربر
interagent	میانجی
intercessor	میانجی
intermediacy	میانجی گری مداخله
intermedial	میانجی گری کننده
intermediator	میانجی
intermedium	میانجی
mediacy	شفاعت میانجی گری
mediative	وابسته به میانجی گری
mediatory	وابسته به میانجی گری
midi	میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface	میانجی رقمی الات موسیقی
network interface card	کارت میانجی شبکه
paraclete	میانجی
presentation manager	تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
scsi	میانجی سیستم کامپیوترکوچک
small computer system interface	میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
system v interface definition	تعریف میانجی سیستم 5
to stand between	میانجی شدن
to stand or go between	میانجی شدن
user interface	میانجی کمکی
To meciate . To intervene .	پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
lingua franca	زبان میانجی
to join in [on] a conversation	واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
intermediary bank	بانک میانجی
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com