English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
intermedial میانجی گری کننده
Other Matches
go between میانجی
interagent میانجی
moderators میانجی
intercessor میانجی
go-between میانجی
intermediaries میانجی
arbitress میانجی
mediators میانجی
moderator میانجی
paraclete میانجی
refereeing میانجی
intermediary میانجی
intermedium میانجی
intermediator میانجی
interfaces میانجی
placater میانجی
intermediate میانجی
mediator میانجی
go-betweens میانجی
interface میانجی
catalyzer میانجی
referees میانجی
refereed میانجی
referee میانجی
conciliation officer میانجی
conciliator میانجی
arbitrator میانجی
arbitrators میانجی
booster خرج میانجی
midway متوسط میانجی
buster خرج میانجی
detonators خرج میانجی
lingua franca زبان میانجی
interagency میانجی گری
intermediation میانجی گری
medium میانجی واسطه
mediums میانجی واسطه
buffer حافظه میانجی
intercession میانجی گری
intercessions میانجی گری
detonator خرج میانجی
communication interface میانجی ارتباطی
boosters خرج میانجی
to stand or go between میانجی شدن
intermediary bank بانک میانجی
user interface میانجی کمکی
to stand between میانجی شدن
intermediacy میانجی گری مداخله
network interface card کارت میانجی شبکه
detonators خرج میانجی جنگی
detonator خرج میانجی جنگی
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
mediatory وابسته به میانجی گری
mediative وابسته به میانجی گری
mediacy شفاعت میانجی گری
mediate میانجی گری کردن
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
mediates میانجی گری کردن
mediating میانجی گری کردن
scsi میانجی سیستم کامپیوترکوچک
interceded میانجی گری کردن
intercedes میانجی گری کردن
interceding میانجی گری کردن
intercede میانجی گری کردن
mediated میانجی گری کردن
midi میانجی رقمی الات موسیقی
interposes در میان امدن میانجی شدن
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
interpose در میان امدن میانجی شدن
interposed در میان امدن میانجی شدن
interposing در میان امدن میانجی شدن
interceded میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes میانجی شدن میانه گیری کردن
intercede میانجی شدن میانه گیری کردن
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
interceding میانجی شدن میانه گیری کردن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
to join in [on] a conversation واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
whetstone تیز کننده تند کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
spurner رد کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
noncommittal رد کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com