Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
midrange
میان دامنه
Search result with all words
interquartile range
دامنه میان چالاکی
Other Matches
subalpine
ساکن دامنه کوهستان الپ مربوط به دامنه کوه
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
skirts
دامنه
skirted
دامنه
tail
دامنه
tailed
دامنه
tails
دامنه
ranged
دامنه
talus
دامنه
amplitude
دامنه
range
دامنه
skirt
دامنه
ranges
دامنه
slope
دامنه
sloped
دامنه
slopes
دامنه
mountainside
دامنه
hillside
دامنه
magnitude
دامنه
foot
دامنه
scope
دامنه
hillsides
دامنه
mountainsides
دامنه
brae
دامنه
tolerance
دامنه تغییرات
range
دامنه تغییرات
talus meterial
واریزه دامنه
talus
دامنه سنگلاخی
talus
دامنه تالیوز
feet
پایین دامنه
tolerances
دامنه تغییرات
hill side
دامنه تپه
maximum amplitude
دامنه حداکثر
am
مدولاسیون دامنه
interval confidence
دامنه اطمینان
restriction of range
محدودیت دامنه
range of motion
دامنه حرکت
range name
نام دامنه
range format
قالب دامنه
range expression
عبارت دامنه
ranges
دامنه تغییرات
pulse amplitude
دامنه تپش
one tailed test
ازمون یک دامنه
ranged
دامنه تغییرات
hillsides
دامنه کوه
range of stress
دامنه تنش
hillside
دامنه کوه
response amplitude
دامنه پاسخ
double amplitude
دامنه دوبل
amplitude of oscillation
دامنه نوسان
amplitude of vibration
دامنه ارتعاش
discriminating range
دامنه افتراق
audibility range
دامنه شنودپذیری
audio frequency
دامنه شنودپذیری
combe
دامنه تپه
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
class interval
دامنه طبقه
f.of mountain
دامنه کوه
scope
دامنه رسیدگی
flanking
دامنه جناح
flanked
دامنه جناح
flank
دامنه جناح
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
tooth flank
دامنه دندانه
amplitude
دامنه بزرگی
frequency response
خم دامنه- بسامد
criteria range
دامنه ملاک
range
دامنه
[ریاضی]
colluvial
دامنه کوهی
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
tropic range
دامنه استوایی
wave amplitude
دامنه موج
vibration amplitude
دامنه ارتعاش
two tailed test
ازمون دو دامنه
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
semi interquartile range
دامنه نیمه چارکی
purview
دامنه شمول قانون
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
foothill
تپه دامنه کوه
tidal range
دامنه جذر و مد دریایی
lifting
بالارو دامنه بالابری
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
The matter assumed significant proportions.
دامنه کار با لاگرفت
lift
بالارو دامنه بالابری
lifts
بالارو دامنه بالابری
skirting armor
زره دامنه تانک
lifted
بالارو دامنه بالابری
modular range
دامنه تغییرات مدول
magnitude of alternating current
دامنه جریان متناوب
cylinder skirt
حاشیه یا دامنه سیلندر
domain of a function
دامنه یک تابع
[ریاضی]
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
skirts
دامنه کوه حومه شهر
skirt
دامنه کوه حومه شهر
neap range
دامنه نوسان جزر و مدضعیف
skirted
دامنه کوه حومه شهر
sidehill
واقع در کنار تپه دامنه
ridges
پشته تپههای دامنه کوه
foot hill
تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
foehn
باد خشک وگرم دامنه کوه
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
damping factor
نسبت دامنه هر موج به موجهای بعدی
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
infrasound
صدایی با توان و دامنه بسیارو فرکانس بسیار کم
stepping
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
fumarole
شکاف دامنه اتش فشان که از ان دود وبخارمتصاعد است
step
قراردادن دکل درحفره مخصوص شیب تند دامنه
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
wave trough
نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
omni axial nozzle
نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
freeware
نرم افزاری که در دامنه عمومی قرار دارد و هر کسی بدون پرداخت میتواند از آن استفاده کند
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
wobbulator
تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
spring tide
جذر و مد با دامنه زیاد حداکثر جذر و مد نهایی دریایی
lithosol
خاک کم عمق دامنه کوه ودشت که مرکب از سنگریزه وسنگهای نیمه خاک شده میباشد
through
از میان
half back
میان
into
در میان
in our midst
در میان ما
mean line
خط میان
amongst
در میان
in the midden of
در میان
center
میان
middles
میان
cross country
میان بر
crosscut
میان بر
intershoot
در میان
among
میان
between
میان
mean water
میان اب
middle part
میان
waists
میان
stagger
یک در میان
staggering
یک در میان
staggers
یک در میان
diameters
میان بر
amid
در میان
overthwart
از میان
diameter
میان بر
omphalos
میان
centered
میان
per
از میان
middle
میان
mongst
میان
waistlines
میان
waistline
میان
waist
میان
midrib
رگ میان
centers
میان
mesocarp
میان بر
middling
میان
centred
میان
shortcut
میان بر
thru
از میان
centre
میان
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
slope of cutting
دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
extra-mural
میان دانشگاهی
the means and the extremes
دو میان و دو کرانه
half back
میان بازی کن
triple space
دو سطر در میان
intercellular
میان یاختهای
cut of a corner
میان بر کردن
to cut off a corner
میان برکردن
to gird up one's loins
میان بستن
to make mincemeat of
از میان بردن
high-pitched
میان فراز
decussate
یکی در میان
hollow
<adj.>
میان تهی
cut across
میان بر کردن
cutoff
راه میان بر
among each other
<adv.>
میان خودشان
diaphrgam
میان پرده
parenthetical
میان دو کمانک
middle aged
میان سال
With a slender waist.
میان با ریک
floret of the disk
گلچه میان
entracte
میان پرده
duramen
میان درخت
double space
یک سطر در میان
inter nos
در میان خودمان
medius
انگشت میان
intersegmental
میان قطعهای
middle sized
میان اندازه
interposition
پا میان گذاری
internode
میان گره
middle weight
میان وزن
middlemost
میان ترین
intermural
میان دیواری
intermontane
میان کوه
interlucent
میان تاب
midmost
میان ترین
mediastinum
میان پرده
intertrial
میان کوششی
middle finger
انگشت میان
merlon
میان دو تیرکش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com