Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddled
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
Other Matches
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart.
گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
withdrawals
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
intervenient
در میان اینده واقع در میان
futtock
میان چوب میان تیر
variable recoil
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
wide
گشاد
loose-fitting
گشاد
wider
گشاد
broader
گشاد
reamer
گشاد کن
straddles
گشاد با زی
straddle
گشاد با زی
widest
گشاد
broadest
گشاد
straddled
گشاد با زی
loose
گشاد
looser
گشاد
loosest
گشاد
loose fitting
گشاد
broad
گشاد
dilatant
گشاد شونده
slip-ons
لباس گشاد
slopping
شلوار گشاد
straddles
گشاد نشستن
slopped
شلوار گشاد
slop
شلوار گشاد
slip on
لباس گشاد
pajamas
شلوار گشاد
bell mouthed
دهن گشاد
spacious
جامع گشاد
ream
گشاد کردن
stretchier
گشاد شونده
stretchiest
گشاد شونده
reaming
گشاد کردن
stretchy
گشاد شونده
bigmouthed
دهن گشاد
wide mouthed
دهن گشاد
dilate
گشاد کردن
dilates
گشاد کردن
straddle
گشاد نشستن
straddled
گشاد نشستن
dilating
گشاد کردن
jarred
کوزه دهن گشاد
capacious
گنجایش دار گشاد
jars
کوزه دهن گشاد
slackest
کساد کردن گشاد
jar
کوزه دهن گشاد
jars
شیشه دهن گشاد
mason jar
کوزه دهن گشاد
jar
شیشه دهن گشاد
blouse
پیراهن یاجامه گشاد
varicosity
گشاد شدگی سیاهرگ
to let out
افشاکردن گشاد کردن
astraddle
دارای پای گشاد
robes
لباس بلند و گشاد
robe
لباس بلند و گشاد
mother hubbard
لباس گشاد زنانه
dalmatic
خرقه استین گشاد
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
oxbags
شلوار خیلی گشاد
clump block
قرقره دهان گشاد
oxford bags
شلوار خیلی گشاد
blouses
پیراهن یاجامه گشاد
varix variously
سیاهرگ گشاد شده
carboy
تنگ دهن گشاد
sack
پیراهن گشاد و کوتاه
slack
کساد کردن گشاد
jarred
شیشه دهن گشاد
sacks
پیراهن گشاد و کوتاه
wide-eyed
دارای چشم گشاد
wide eyed
دارای چشم گشاد
Wellington
چکمه دهان گشاد
sacked
پیراهن گشاد و کوتاه
slacks
کساد کردن گشاد
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
risks
گشاد بازی بخطر انداختن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
risk
گشاد بازی بخطر انداختن
risked
گشاد بازی بخطر انداختن
risking
گشاد بازی بخطر انداختن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
To spend recklessly ( prodigally ) .
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
To widen a road .
جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
carronade
یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
raglan
پالتو استین گشاد سبک و فراخ
rochet
جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
krater
کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
She likes loose - fitting dresses .
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
varicosity
جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
bloomer
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere
خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
settling
ته نشینی
recoil
پی نشینی
deposit
ته نشینی
recoiling
پی نشینی
nightlife
شب نشینی
sedimentary
ته نشینی
deposits
ته نشینی
sedimentation
ته نشینی
wake
شب نشینی
illuviation
ته نشینی
sedimentation
ته نشینی
recoils
پی نشینی
an eveing party
شب نشینی
recoiled
پی نشینی
subsidence
ته نشینی
soirTes
شب نشینی
soirees
شب نشینی
precipitation
ته نشینی
adsorption
رو نشینی
evening party
شب نشینی
waked
شب نشینی
retrocedence
پس نشینی
wakes
شب نشینی
sedinentation
ته نشینی
soiree
شب نشینی
slopped
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping
هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
silting
رسوب ته نشینی
retrocession
عقب نشینی
to burn the midnighoil
شب نشینی کردن
ruralize
ده نشینی کردن
solitariness
گوشه نشینی
tenantry
اجاره نشینی
retreat
عقب نشینی
recess
عقب نشینی
retrocedence
عقب نشینی
fallback
عقب نشینی
recesses
عقب نشینی
seclusion
گوشه نشینی
sequestered life
گوشه نشینی
katabasis
عقب نشینی
sedimentation pond
حوضچه ته نشینی
urbanism
شهر نشینی
suburbia
حومه نشینی
retreated
عقب نشینی
recoil
عقب نشینی
retreating
عقب نشینی
retreats
عقب نشینی
recoiled
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
recoiling
عقب نشینی
sanctuaries
حق بست نشینی
recoils
عقب نشینی
sanctuary
حق بست نشینی
urbanization
شهر نشینی
reclvsion
گوشه نشینی
hutment
کلبه نشینی
eremitic life
گوشه نشینی
electrostatic procipitation
ته نشینی الکترواستاتیک
nomadism
کوچ نشینی
settlements
ته نشینی مسکن
cotenancy
هم اجاره نشینی
eremitism
گوشه نشینی
settlement
ته نشینی مسکن
line of retreat
خط عقب نشینی
break ground
عقب نشینی
hypostatic
ناشی از ته نشینی
posed
قراردادن
poses
قراردادن
pose
قراردادن
posing
قراردادن
sets
قراردادن
setting up
قراردادن
set
قراردادن
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
backblast
شعله عقب نشینی
back pressure
فشار عقب نشینی
forced withrawal
عقب نشینی اجباری
retreating
عقب نشینی کردن
to sound the retreat
شیپورعقب نشینی زدن
long recoil
عقب نشینی طولانی
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
to beat a retreat
عقب نشینی کردن
retreat
عقب نشینی کردن
colonial
معماری کوچ نشینی
to beat a retreat
کوس عقب نشینی
retreated
عقب نشینی کردن
ebb current
عقب نشینی اب دریا
backblast
موج عقب نشینی
to give ground
عقب نشینی کردن
scuttle
عقب نشینی روزنه
urbanistic
وابسته بشهر نشینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com