Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mesoblast
میان پوست جنین
Other Matches
mesoderm
میان پوست
dermis
قسمت حساس وعروقی میان پوست
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
aborticide
دوای جنین کش دوای سقط جنین
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
foetuses
جنین
embryos
جنین
chrysalises
جنین
germ
جنین
germs
جنین
chrysalis
جنین
afterbirth
جنین
fetuses
جنین
foetus
جنین
embryo
جنین
fetus
جنین
to have a miscarriage
جنین افگندن
fetal
وابسته به جنین
feticide
سقط جنین
feticide
کشتن جنین
foaticide
جنین کشی
abortion
سقط جنین
abortion
اسقاط جنین
abortions
سقط جنین
foeticide
جنین کشی
abortive foatus
جنین ساقط
ecbolic
جنین انداز
implacental
بی جفت جنین
embryogen
پیدایش جنین
embryogen
تشکیل جنین
foeticide
اسقاط جنین
mola
جنین کاذب
secundine
جفت جنین
foetation
تشکیل جنین
blood money of an unborn child
دیه جنین
embryogeny
پیدایش جنین
embryogeny
تشکیل جنین
foaticide
سقط جنین
abortment
سقط جنین
aborticide
جنین کشی
aborsement
سقط جنین
abortions
اسقاط جنین
wheatgerm
جنین گندم
miscarried
جنین ساقط
miscarriage
سقط جنین
miscarriages
سقط جنین
hypoblast
غشاء داخلی جنین
chorion
پرده بیرونی جنین
placental
وابسته به جفت جنین
chorion
مشیمه خارجی جنین
malposition
جابجا شدگی جنین
aplacental
فاقد جفت جنین
malposition
حالت غیرطبیعی جنین
placentas
جفت جنین مشیمه
abortionists
سقط جنین کننده
embryotomy
تشریح جنین درزهدان
abortive medicines
ادویه مسقط جنین
placenta
جفت جنین مشیمه
abortive foetus
جنین سقط شده
abortionist
سقط جنین کننده
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
miscarriage
سقط جنین غیر عمدی
eventration
جنین بی شکم یابی روده
placentation
پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
mesoblast
لایه جرثومه میانی جنین
embryos
جنین کمتر از هشت هفته
by con.
مفهوم مخالف ان جنین میشود
amnion
مشیمه پردهء دور جنین
yolk sac
کیسه زرده دورتادور جنین
miscarriages
سقط جنین غیر عمدی
embryo
جنین کمتر از هشت هفته
conception
لقاح تخم وشروع رشد جنین
foetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
teratology
مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
abortionists
کسی که موجب سقط جنین میشود
blasetocyst
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
embryoctony
ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
fetuses
جنین بیش از هشت هفته حمل
conceptions
لقاح تخم وشروع رشد جنین
abortionist
کسی که موجب سقط جنین میشود
foetus
جنین بیش از هشت هفته حمل
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
germinal area
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
metencephalon
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
stillborn
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth
زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
abortifacient
سقط جنین کننده سقط جنینی
thru
از میان
waist
میان
mesocarp
میان بر
middling
میان
centred
میان
centre
میان
mean line
خط میان
in our midst
در میان ما
half back
میان
amid
در میان
intershoot
در میان
staggers
یک در میان
staggering
یک در میان
centers
میان
centered
میان
stagger
یک در میان
mean water
میان اب
diameters
میان بر
diameter
میان بر
waists
میان
in the midden of
در میان
into
در میان
amongst
در میان
waistlines
میان
waistline
میان
through
از میان
between
میان
overthwart
از میان
middle
میان
crosscut
میان بر
cross country
میان بر
shortcut
میان بر
center
میان
omphalos
میان
among
میان
middles
میان
middle part
میان
midrib
رگ میان
per
از میان
mongst
میان
interjectory
در میان اورده
ambiversion
میان گرایی
waist
میان تنه
interdisciplinary
میان رشتهای
ambivert
میان گرا
waists
میان تنه
bummer
چرخ میان
diaphragm
میان پرده
an a days
یک روز در میان
blow in
حمله از میان خط
cut across
میان بر کردن
midweek
میان هفته
centration
میان گرایی
interjectory
در میان انداخته
interlocate
در میان گذاردن
cross cultural
میان فرهنگی
cross-cultural
میان فرهنگی
insuperable
از میان برنداشتنی
enclosures
میان بار
interlay
در میان گذاردن
interpersonal
میان فردی
interindividual
میان فردی
interpolations
میان یابی
interpolation
میان یابی
diaphragms
میان پرده
enclosure
میان بار
ambiequal
میان حال
spotty
چنددر میان
interjacency
وقوع در میان
interjacency
میان بودن
interposes
پا به میان گذاردن
interposed
پا به میان گذاردن
interject
در میان اوردن
half back
میان بازی کن
interjected
در میان اوردن
interjecting
در میان اوردن
diaphrgam
میان پرده
double space
یک سطر در میان
interjects
در میان اوردن
meddled
میان وسط
intervene
در میان امدن
meddle
میان وسط
intervened
در میان امدن
duramen
میان درخت
intervenes
در میان امدن
entracte
میان پرده
interposing
پا به میان گذاردن
decussate
یکی در میان
intergroup
میان گروهی
interfluves
میان دو رود
intercurrent
در میان اینده
intercurreace
در میان امدن
intercellular
میان یاختهای
inter vivos
در میان زنده ها
inter se
میان خودشان
inter nos
در میان خودمان
abrogate
از میان برده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com