English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English Persian
rate of output میزان تولید
Search result with all words
efficiency میزان لیاقت تولید
sensor وسیله نوری الکتریکی که با توجه به میزان نور سیگنال تولید میکند
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
Other Matches
bond albedo نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
tune میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
self adjusting بخودی خود میزان شونده خود میزان
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
isobath خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
auxiliary contours خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
rate میزان
rates میزان
level میزان
infiltration rate میزان
yardsticks میزان
yardstick میزان
meter میزان
meters میزان
units میزان
librae میزان
libra میزان
unit میزان
metre میزان
metres میزان
amounting میزان
leveled میزان
amounted میزان
amounts میزان
weight میزان
scales میزان
rhythm میزان
rhythms میزان
adjustments میزان
balance میزان
adjustment میزان
amount میزان
measure میزان
criterion میزان
levelled میزان
levels میزان
balances میزان
noise level میزان خش
At the rate of . On a scale of . به میزان
scalage میزان
volumes میزان
volume میزان
module اندازه میزان
humidity میزان رطوبت
incidence میزان بروز
isometric دارای یک میزان
tempos میزان سرعت
tuned میزان شده
quantum درجه میزان
height adjustment میزان ارتفاع
sprinkling میزان اندک
tempo میزان سرعت
resistance adjustment میزان پایداری
modules اندازه میزان
speeds میزان شتاب
speeding میزان شتاب
speed میزان شتاب
tuning میزان سازی
tension adjustment میزان فشار
effectiveness میزان تاثیر
admission rate میزان پذیرش
alpha librae الفا- میزان
collision rate میزان برخورد
conductance میزان هدایت
consumption rate میزان مصرف
contour line خط میزان منحنی
tunes میزان کردن
tuning indicator میزان نما
to figure up مبلغ یا میزان
measure واحد میزان
amounts مقدار میزان
torsion balance میزان ت_نش
collimate میزان کردن
tune میزان کردن
Richter Scale میزان ریشتر
beta librae بتا- میزان
birthrate میزان موالید
allowances میزان مجاز
allowance میزان مجاز
calorimeter میزان الحراره
voltage balance میزان ولتاژ
adjustment میزان کردن
turbidity میزان کدری
tuning meter میزان سنج
amounting مقدار میزان
tuner میزان کننده
expenditure میزان مصرف
focused میزان کردن
focuses میزان کردن
par میزان متوسط
precipitation میزان بارندگی
precipitation میزان رطوبت
focussed میزان کردن
rating میزان عوارض
adjusts میزان کردن
focus میزان کردن
performances میزان کارائی
performance میزان کارائی
adjust میزان کردن
adjusting میزان کردن
focussing میزان کردن
remedied درمان میزان
remedies درمان میزان
remedy درمان میزان
remedying درمان میزان
tuners میزان ساز
tuners میزان کننده
tuner میزان ساز
isometrics دارای یک میزان
barometers میزان الهواء
ratings میزان عوارض
gradients میزان شیب
gradient میزان شیب
watermark تعیین میزان مد اب
watermarks تعیین میزان مد اب
barometer میزان الهواء
meter مقیاس میزان
rate of loading میزان بارگذاری
aligns میزان کردن
evaporimter میزان تبخیر
aligning میزان کردن
aligned میزان کردن
align میزان کردن
rate of spending میزان مخارج
rate of turn میزان گردش
salinity میزان شوری
setscrew پیچ میزان
shear modulus میزان سختپایی
error rate میزان خطا
equilibration میزان کردن
education stand میزان تحصیلات
discount rate میزان تخفیف
rate of flow میزان جریان
rate of climb میزان صعود
meters مقیاس میزان
availability میزان دسترسی
line of cerdit میزان اعتبار
libra برج میزان
level of effort میزان تلاش
knock rating میزان بهسوزی
kiffa australis بتا- میزان
quantity discount میزان تخفیف
focusses میزان کردن
hygrometer میزان الرطوبه
goodness of fit میزان انطباق
rain glass میزان سنج
volumes تعداد میزان
volume تعداد میزان
failure rate میزان خرابی
rain glass میزان الهوا
standardization میزان کردن
decrement میزان کاهش
damage criteria میزان خسارات
damage criteria میزان ضایعات
data rate میزان داده
delta librae دلتا- میزان
amount مقدار میزان
degree of risk میزان خطر
degree of protection میزان حفافت
sensitivity میزان حساسیت
survival rate میزان ماندگاری
lapse rate میزان افت
credit rating میزان اعتبار
sensitivities میزان حساسیت
demand surface میزان تقاضا
amounted مقدار میزان
incremental tuner میزان ساز فزاینده
index contour line میزان منحنی اصلی
spark timing میزان کردن جرقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com