Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 302 (15 milliseconds)
English	Persian
gradient	میزان شیب
gradients	میزان شیب
Search result with all words
raunchier	پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest	پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchy	پست تر از استاندارد یا میزان متداول
focus	میزان کردن
focused	میزان کردن
focuses	میزان کردن
focussed	میزان کردن
focusses	میزان کردن
focussing	میزان کردن
scale	میزان مقیاس درجه
tempo	میزان سرعت
tempos	میزان سرعت
orient	جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting	جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients	جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
tune	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune	میزان کردن
tunes	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes	میزان کردن
align	میزان کردن
aligned	میزان کردن
aligning	میزان کردن
aligns	میزان کردن
throughput	حداکثر فرفیت میزان محصول
volume	میزان
volume	تعداد میزان
volumes	میزان
volumes	تعداد میزان
modulate	میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates	میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating	میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
colour	میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colours	میزان خالص بودن سیگنال رنگ
meter	میزان
meter	مقیاس میزان
meters	میزان
meters	مقیاس میزان
availability	میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
availability	میزان دسترسی
rate	میزان
rate	میزان مهارت شدت تغییرات
rate	ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates	میزان
rates	میزان مهارت شدت تغییرات
rates	ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
measure	واحد میزان
measure	میزان
measure	میزان کردن طی کردن
criterion	میزان
regulate	میزان کردن درست کردن
regulate	میزان کردن کنترل کردن
regulated	میزان کردن درست کردن
regulated	میزان کردن کنترل کردن
regulates	میزان کردن درست کردن
regulates	میزان کردن کنترل کردن
regulating	میزان کردن درست کردن
regulating	میزان کردن کنترل کردن
sensitivities	میزان حساسیت
sensitivity	میزان حساسیت
amount	مقدار میزان
amount	میزان
amounted	مقدار میزان
amounted	میزان
amounting	مقدار میزان
amounting	میزان
amounts	مقدار میزان
amounts	میزان
image	[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر]
images	برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر
balance	میزان
balances	میزان
adjustment	میزان
adjustment	میزان کردن
adjustments	میزان
adjustments	تنظیم و میزان کردن
allowance	میزان مجاز
allowances	میزان مجاز
temper	معتدل کردن میزان کردن
tempered	معتدل کردن میزان کردن
tempers	معتدل کردن میزان کردن
incidence	میزان بروز
accretion	افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
speed	میزان شتاب
speeding	میزان شتاب
speeds	میزان شتاب
hinting	در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
tuner	میزان کننده
tuner	میزان کننده موتور
tuner	پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuner	میزان ساز
tuners	میزان کننده
tuners	میزان کننده موتور
tuners	پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners	میزان ساز
gradient	درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradients	درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
unit	میزان
units	میزان
countdown	میزان کردن ساعت
countdowns	میزان کردن ساعت
Other Matches
bond albedo	نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
self adjusting	بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath	خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
depth contour	خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
yardstick	میزان
At the rate of . On a scale of .	به میزان
scalage	میزان
yardsticks	میزان
levelled	میزان
levels	میزان
weight	میزان
rhythm	میزان
rhythms	میزان
libra	میزان
librae	میزان
metre	میزان
metres	میزان
scales	میزان
level	میزان
leveled	میزان
noise level	میزان خش
infiltration rate	میزان
remedies	درمان میزان
remedy	درمان میزان
remedying	درمان میزان
delta librae	دلتا- میزان
demand surface	میزان تقاضا
par	میزان متوسط
survival rate	میزان ماندگاری
line of cerdit	میزان اعتبار
remedied	درمان میزان
expenditure	میزان مصرف
rating	میزان عوارض
ratings	میزان عوارض
barometers	میزان الهواء
barometer	میزان الهواء
standardization	میزان کردن
degree of protection	میزان حفافت
watermarks	تعیین میزان مد اب
watermark	تعیین میزان مد اب
degree of risk	میزان خطر
to figure up	مبلغ یا میزان
tuning	میزان سازی
collision rate	میزان برخورد
beta librae	بتا- میزان
contour line	خط میزان منحنی
rate of loading	میزان بارگذاری
rate of output	میزان تولید
rain glass	میزان سنج
rate of spending	میزان مخارج
rate of turn	میزان گردش
birthrate	میزان موالید
rate of flow	میزان جریان
collimate	میزان کردن
conductance	میزان هدایت
quantity discount	میزان تخفیف
consumption rate	میزان مصرف
discount rate	میزان تخفیف
calorimeter	میزان الحراره
rain glass	میزان الهوا
rate of climb	میزان صعود
alpha librae	الفا- میزان
admission rate	میزان پذیرش
salinity	میزان شوری
humidity	میزان رطوبت
shear modulus	میزان سختپایی
effectiveness	میزان تاثیر
data rate	میزان داده
decrement	میزان کاهش
modules	اندازه میزان
module	اندازه میزان
damage criteria	میزان ضایعات
damage criteria	میزان خسارات
quantum	درجه میزان
tuned	میزان شده
credit rating	میزان اعتبار
setscrew	پیچ میزان
isometrics	دارای یک میزان
isometric	دارای یک میزان
kiffa australis	بتا- میزان
tension adjustment	میزان فشار
resistance adjustment	میزان پایداری
height adjustment	میزان ارتفاع
sprinkling	میزان اندک
lapse rate	میزان افت
failure rate	میزان خرابی
goodness of fit	میزان انطباق
hygrometer	میزان الرطوبه
precipitation	میزان بارندگی
knock rating	میزان بهسوزی
level of effort	میزان تلاش
evaporimter	میزان تبخیر
adjusts	میزان کردن
libra	برج میزان
voltage balance	میزان ولتاژ
turbidity	میزان کدری
tuning meter	میزان سنج
adjusting	میزان کردن
tuning indicator	میزان نما
education stand	میزان تحصیلات
equilibration	میزان کردن
precipitation	میزان رطوبت
Richter Scale	میزان ریشتر
performance	میزان کارائی
performances	میزان کارائی
adjust	میزان کردن
torsion balance	میزان ت_نش
error rate	میزان خطا
incremental tuner	میزان ساز فزاینده
magneto timing	میزان کردن مگنت
contour lines	خطوط میزان منحنی
diapason	دوشاخه میزان کوک
high carbon steel	فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
permeability tuner	میزان ساز مغناطیسی
optometry	تعیین میزان دیدچشم
spark timing	میزان کردن جرقه
contour interval	فاصله میزان منحنی
cathode ray tuning indicator	لامپ میزان نما
spark advance & retard	میزان کردن جرقه
interrupter timing	میزان کردن جرقه
ignition timing	میزان کردن جرقه
loss assessment	ارزیابی میزان خسارت
incidence rate	میزان حوادث و تصادفات
level of strength	میزان استعداد رزمی
measure of one's force	میزان نیروی شخص
environmental lapse rate	میزان افت پرگیر
lag rate	میزان کسری پرسنل
dose rate	میزان دوز دریافتی
data transfer rate	میزان ارسال داده
data transfer rate	میزان انتقال داده
decrement	کاهش میزان یک متغیر
fine turning	میزان سازی دقیق
fine tuning	میزان سازی دقیق
intermediate contour	میزان منحنی واسطه
mortality rate	میزان مرگ و میر
employment rate	میزان نسبی اشتغال
hand advance	میزان کردن دستی
natality	میزان زاد و ولد
ground visibility	میزان دید زمینی
index contour line	میزان منحنی اصلی
counterinterval	فاصله میزان منحنی
fuel endurance	میزان تکافوی سوخت
gage	میزان اندازه گیری
manual tuning	میزان سازی با دست
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
mean square deviation	میزان انحراف متداول
keep time <idiom>	نگهداری میزان و وزن
tuning inductance	پیچک میزان ساز
tuning coil	پیچک میزان ساز
tuned transformer	مبدل میزان شده
tuned circuit	مدار میزان شده
thermometre	میزان الحراره درجه
thermal exposure	میزان جذب حرارت
deflation	تقلیل میزان پول
slug	میزان سازی هستهای
slugged	میزان سازی هستهای
slugs	میزان سازی هستهای
margin	میزان سود سهام
tuning eye	چشم میزان نما
turret tuner	میزان ساز برجی
weather glass	هواسنج میزان الهوا
The scales are not even .	ترازو میزان نیست
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
To synchonize the watches .	ساعتهارا به هم میزان کردن
thereabouts	در حدود آن میزان یا تعداد
efficiency	میزان لیاقت تولید
margins	میزان سود سهام
strain rate	میزان تغییر شکل
shadow tuning indicator	میزان نمای سایهای
adiabetic lapse rate	میزان افت ادیابتیک
resonant line tuner	میزان سازی با خط مواج
approximate contour	میزان منحنی تقریبی
automatic spark advance	میزان کردن خودکار
below the mark	پایین تر از میزان مقر ر
electron ray indicator	لامپ میزان نما
product usage rate	میزان مصرف محصول
chlorinity	میزان کلرینه بودن اب
sharp tuning	میزان سازی تیز
thermometers	میزان الحراره درجه
standardized test	ازمون میزان شده
staggered tuning	میزان سازی ردیفی
water hardness	[میزان املاح موجود در آب]
signaling rate	میزان سیگنال دهی
jerk	میزان تغییر شتاب
jerked	میزان تغییر شتاب
permissible dosage	میزان داروی مجاز
jerking	میزان تغییر شتاب
jerks	میزان تغییر شتاب
thermometer	میزان الحراره درجه
to buoy something [up]	چیزی را به میزان بالا آوردن
isogrive	خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
uprating	بهبود میزان کارائی [مهندسی]
kiffa borealis	زبان شمالی بتا- میزان
rationabile stoverium	نفقهای که میزان ان منطقی باشد
self rating	تعیین میزان استعداد خود
semi automatic advance	میزان کردن نیم خودکار
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
skittering	ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
superadiabatic lapse rate	میزان افت فوق ادیاتیک

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com