Dictiornary-Farsi | میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
dose rate	میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده


Other Matches

controlled environment	محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
ionizing radiation	تابش یونیزه کننده
roentgen	واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
rem	مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
par	میزان متوسط
rem	مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
tuners	میزان کننده
tuner	میزان کننده
tuners	میزان کننده موتور
tuner	میزان کننده موتور
ionized	یونیزه
laborsaving	تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
fully ionized plasma	پلاسمای تمام یونیزه
ionization	یونیزه شدن تجزیه ملکولی
electromagnetic radiation	تابشهای الکترومگنتیک
terrestrial radiation	تابشهای زمینی
infra red	تابشهای فروسرخ
plane polarized	تابشهای الکترومگنتیک
infra-red	تابشهای فروسرخ
extraterrestrial radiation	تابشهای ماوراء زمینی
wave guide	هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
telescopes	وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope	وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
bond albedo	نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability	میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
dosimeter	وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
photovoltaic cell	مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
tune	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes	میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting	بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath	خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours	خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
depth contour	خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
meaner	متوسط
medium gravle	شن متوسط
average	متوسط
mesne	متوسط
averaged	متوسط
osculant	متوسط
mean	متوسط
life expectancy	سن متوسط
life expectancies	سن متوسط
average	حد متوسط
averaging	متوسط
averaged	حد متوسط
averages	حد متوسط
averages	متوسط
meanest	متوسط
modal	متوسط
modals	متوسط
intermedial	متوسط
averaging	حد متوسط
medium	متوسط
meant	متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
moderating	متوسط
mediums	متوسط
moderates	متوسط
moderated	متوسط
mediocre	متوسط
intermediate	متوسط
tolerable	متوسط
moderate	متوسط
average product	محصول متوسط
moderate speed	سرعت متوسط
mean chord	وتر متوسط
averages	میانه متوسط
average yield	بازده متوسط
mean price	قیمت متوسط
average return	بازده متوسط
mean daily	متوسط روزانه
average product	تولید متوسط
average productivity	بازدهی متوسط
average output	محصول متوسط
average payment	پرداخت متوسط
averages	مقدار متوسط
mean depth	عمق متوسط
average revenue	درامد متوسط
average price	قیمت متوسط
average life	عمر متوسط
averaging	میانه متوسط
mean deviation	انحراف متوسط
average latency	تاخیر متوسط
mean income	درامد متوسط
average input	نهاده متوسط
mean life	عمر متوسط
averaging	مقدار متوسط
average variable cost	هزینه متوسط
monthly average	متوسط ماهیانه
mediterranean sea	بحر متوسط
averagely	بطور متوسط
medium voltage	ولتاژ متوسط
middlingly	بطور متوسط
averagly	بطور متوسط
average cost	هزینه متوسط
average conditions	شرایط متوسط
average efficiency	بازده متوسط
m.f.	بسامد متوسط
average discharge	بده متوسط
medium scale	در مقیاس متوسط
medium artillery	توپخانه متوسط
medium carbon steel	فولادباکربن متوسط
median income	درامد متوسط
medium cloud	ابرهای متوسط
average deviation	انحراف متوسط
average depth	عمق متوسط
medium frequency	بسامد متوسط
average voltage	ولتاژ متوسط
median gray	خاکستری متوسط
medially	بطورمیانه یا متوسط
mid range	برد متوسط
thins	تیم متوسط
mean time	زمان متوسط
thinnest	تیم متوسط
mean stress	خستگی متوسط
thinners	تیم متوسط
mean speed	سرعت متوسط
thinned	تیم متوسط
average speed	سرعت متوسط
thin	تیم متوسط
mean time	ساعت متوسط
mean value	مقدار متوسط
medial	میانه متوسط
middle price	قیمت متوسط
average expense	هزینه متوسط
secondarily	بطور متوسط
average flow	جریان متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
mean velocity	سرعت متوسط
average value	مقدار متوسط
average total cost	هزینه متوسط کل
mean variation	تغییر متوسط
mediums	مقدار متوسط
mean	میانه متوسط
on the a	بطور متوسط
middle classes	طبقه متوسط
meaner	میانه متوسط
m.f.	فرکانس متوسط
sort of	بمقدار متوسط
subaverage	زیر حد متوسط
normal	میانه متوسط
meanest	میانه متوسط
true power	توان متوسط
average latency	رکود متوسط
intermediate hurdle	مانع متوسط
medium	مقدار متوسط
life expectancies	عمر متوسط
life expectancy	عمر متوسط
sort of	بمیزان متوسط
a modest income	درآمدی متوسط
mediums	متوسط معتدل
intermediately	بطور متوسط
medium	متوسط معتدل
midway	متوسط میانجی
mediocrity	اندازه متوسط
intermediate pressure	فشار متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
average	میانه متوسط
duffers	بازیگر متوسط
above-average <adj.>	بیش از حد متوسط
average	مقدار متوسط
duffer	بازیگر متوسط
over-average <adj.>	بیش از حد متوسط
averaged	میانه متوسط
medium wave	موج متوسط
averaged	مقدار متوسط
above average <adj.>	بیش از حد متوسط
weighted average	متوسط وزنی
every Tom, Dick and Harry <idiom>	طبقه متوسط
middle class	طبقه متوسط
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
intermediate contrast	تغایر متوسط
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
halftones	رنگ متوسط
halftone	رنگ متوسط
over-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
average fixed cost	هزینه ثابت متوسط
mean solar time	زمان متوسط شمسی
mean solar day	روز متوسط خورشیدی
mean solar day	روز متوسط شمسی
mean spherical candlepower	شمع کروی متوسط
average speed	سرعت متوسط حرکت
mean sea level	سطح متوسط دریا
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
average molecular speed	سرعت مولکولی متوسط
average net return	بازده خالص متوسط
man in the street <idiom>	مردم عادی یا متوسط
working point	نقطه فشار متوسط
average productivity	بهره دهی متوسط
average purchase rate	نرخ متوسط خرید
bourgeois	طبقه متوسط بورژوا
average reaction rate	مقدار متوسط واکنش
average reaction rate	سرعت متوسط واکنش