English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (3 milliseconds)
English Persian
recourse میعادگاه متوسل شدن به
Other Matches
hang out میعادگاه
stamping ground میعادگاه
howf میعادگاه میخانه
howff میعادگاه میخانه
tryst میعادگاه نامزدی
trysts میعادگاه نامزدی
lido میعادگاه قشنگ ساحلی
lidos میعادگاه قشنگ ساحلی
to betake oneself متوسل شدن
fall back upon متوسل شدن به
betook متوسل شده
resorted متوسل شدن
resort متوسل شدن
resorts متوسل شدن
wangling به حیله متوسل شدن
wangled به حیله متوسل شدن
wangle به حیله متوسل شدن
wangles به حیله متوسل شدن
To turn (apple)to someone. به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com