Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
sway bar
میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
Other Matches
armature
میله فلزی
metal rod
میله فلزی
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
bits
میله فلزی داخل دهان اسب
bit
میله فلزی داخل دهان اسب
arch-bar
[میله ی فلزی زیر قوس آجری]
chimney-crane
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
cheese head
سر عدسی در پیچها
croquet
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscilloscope
نوسان بین نوسان نما
oscillograph
نوسان سنج نوسان نگار
vibrometer
نوسان نگار نوسان سنج
vibrograph
نوسان نگار نوسان سنج
oscillogram
نوسان سنج نوسان نگار
tenpin
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
feint
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting
حرکت از میله بالا به میله پایین
shafts
میله ستون میله چاه
shaft
میله ستون میله چاه
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
standards
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
yo-yos
در نوسان
undulation
نوسان
lurch
نوسان
to-ing and fro-ing
نوسان
swings
نوسان
see-saws
نوسان
see-sawing
نوسان
see-saw
نوسان
libration
نوسان
see-sawed
نوسان
lurched
نوسان
lurches
نوسان
lurching
نوسان
fluctuate
نوسان
yo-yo
در نوسان
oscillatory motion
نوسان
fluctuated
نوسان
fluctuates
نوسان
fluctuation
نوسان
vibration
نوسان
dead beat
بی نوسان
oscillations
نوسان
oscillation
نوسان
sway
نوسان
pulsation
نوسان
sways
نوسان
ascillation
نوسان
head nystagmus
نوسان سر
swayed
نوسان
vibrancy
نوسان
swing
نوسان
vibrometer
نوسان سنج
swing
تاب نوسان
swing
نوسان کردن
sides way
نوسان عرضی
oscillates
نوسان کردن
oscillated
نوسان کردن
swingy
نوسان دار
self excited/induced vibration
نوسان خودالقایی
intermediate oscillation
نوسان میانی
swivelling feature
قابلیت نوسان
swings
تاب نوسان
swings
نوسان کردن
vibrograph
نوسان نگار
reciprocate
نوسان کردن
back swing
نوسان به عقب
barkhausen oscillation
نوسان بارکهاوزن
vibrators
وسیله نوسان
scope
نوسان نما
swivelling
نوسان دار
whirling mode
نوسان شفت
fading
نوسان صدا
oscilloscope
نوسان نما
swayer
نوسان دار
oscilloscope
نوسان نگار
line voltage variation
نوسان شبکه
swing bridge
پل نوسان دار
reciprocates
نوسان کردن
reciprocated
نوسان کردن
stable oscillation
نوسان پایدار
oscillate
نوسان کردن
vibrator
وسیله نوسان
wavers
نوسان کردن
wavering
نوسان کردن
vacillant
نوسان کننده
aperiodic phenomenon
پدیده بی نوسان
hunting
نوسان سرعت
oscillation
نوسان سازی
bulid up
نوسان کردن
oscillations
نوسان سازی
periodic fluctuation
نوسان دورهای
undulated
نوسان داشتن
amplitude of oscillation
دامنه نوسان
undulate
نوسان داشتن
librate
نوسان کردن
boom swing
حیطه نوسان
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
amplitude
میدان نوسان
shake
لرزش نوسان
vibratility
لرزه نوسان
shakes
لرزش نوسان
wavered
نوسان کردن
generation of oscillations
تولید نوسان
vibrograph
رسام نوسان
pendulum
پاندول نوسان
waver
نوسان کردن
vibrational
لرزه نوسان
vibration excitation
تحریک نوسان
vibration damping
میرایی نوسان
buffs
نوسان کردن
buff
نوسان کردن
vibration damper
میراکننده نوسان
goniometer
نوسان سنج
vary
نوسان کردن
varies
نوسان کردن
pendulums
پاندول نوسان
shaking
لرزش نوسان
torsional vibration
نوسان پیچشی
swivels
نوسان کردن
swivelled
نوسان کردن
swivel
نوسان کردن
swinger
نوسان دار
oscillating circuit
مدار نوسان
oscillator
نوسان کننده
oscillator
نوسان ساز
free oscillation
نوسان ازاد
undulates
نوسان داشتن
frequency of oscillations
فرکانس نوسان
vibration
لرزه نوسان
fluctuate
نوسان داشتن
fluctuation of load
نوسان بار
modulation
نوسان صدا
damped oscillation
نوسان میرا
natural vibration
نوسان طبیعی
natural vibration
نوسان ازاد
damped osillation
نوسان میرا
load variation
نوسان بار
modulation
نوسان فرکانس
multivibrator
نوسان ساز
floating axle
محور نوسان
swingers
نوسان دار
fluctuates
نوسان داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
line voltage variation
نوسان ولتاژ
oscillogram
نوسان نگاره
light fluctuation
نوسان روشنایی
economic fluctuation
نوسان اقتصادی
vacillation
اونگ نوسان
oscillography
نوسان نگاری
see-sawed
نوسان کردن
oscillometry
نوسان سنجی
see-saws
نوسان کردن
electron vibrations
نوسان الکترونها
oscillograph
نوسان نگار
downward swing
نوسان رو به پایین
light fluctuation
نوسان نور
quenching frequency
فرکانس نوسان
oscilloscope
نوسان سنج
see-sawing
نوسان کردن
oscillogram
نوسان نگاشت
oscillograph
نوسان نما
see-saw
نوسان کردن
oscillometer
نوسان سنج
bimetallic
دو فلزی
metallic
فلزی
cladding
اب فلزی
monometallism
یک فلزی
metal rule
خط کش فلزی
metalloid
فلزی
tilting screen
صفحه نوسان کننده
downswing
نوسان بطرف پایین
astable noltivibrator
نوسان ساز ناپایا
variations
نوسان متناوب پراکندگی
variation
نوسان متناوب پراکندگی
body sway test
ازمون نوسان بدن
crystal oscillator
نوسان ساز کریستالی
bistable multivibrator
نوسان ساز دوپایا
magnetic variation
تغییر یا نوسان مغناطیسی
sway
در نوسان بودن تاب
tilted
نوسان کردن کجی
jib
نوسان کردن واخوردن
jibbed
نوسان کردن واخوردن
jibbing
نوسان کردن واخوردن
jibs
نوسان کردن واخوردن
mains voltage variation
نوسان ولتاژ شبکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com