Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
rod	میله قدرت
rods	میله قدرت
Search result with all words
fasces	یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
fasces	[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
Other Matches
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
tenpin	میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood	ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feints	حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting	حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted	حرکت از میله بالا به میله پایین
feint	حرکت از میله بالا به میله پایین
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
shaft	میله ستون میله چاه
shafts	میله ستون میله چاه
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
standards	دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard	دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
power	قدرت
strong-arm	قدرت
powered	قدرت
will power <idiom>	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
zing	قدرت
abilities	قدرت
strengths	قدرت
godown	قدرت
posse	قدرت
posses	قدرت
ability	قدرت
authority	قدرت
capability	قدرت
strong arm	قدرت
powering	قدرت
powers	قدرت
sovereignty	قدرت
forcing	قدرت
strenght	قدرت
tensions	قدرت
commanding	با قدرت
strength	قدرت
energy	قدرت
force	قدرت
forces	قدرت
tension	قدرت
nerve	قدرت
vigour	قدرت
might	قدرت
vigor	قدرت
vim	قدرت
nerves	قدرت
vis	قدرت
power takeoff	قدرت
energies	قدرت
potency	قدرت
input power	قدرت ورودی
heam yoei vooly	تئوری قدرت
saber rattling	قدرت نمایی
posse	قدرت قانونی
posses	قدرت قانونی
purchasing power	قدرت خرید
discourses	قدرت استقلال
scattering power	قدرت پراکندگی
staying power	طاقت قدرت
combat power	قدرت رزمی
cogency	قدرت عقیده
discourse	قدرت استقلال
circuit breaking capacity	قدرت قطع
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
sea power	قدرت بحری
high power transistor	ترانزیستور قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
increase of power	افزایش قدرت
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
seapower	قدرت دریایی
source of power	منبع قدرت
social power	قدرت اجتماعی
horse power	قدرت اسب
bond strength	قدرت پیوند
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
imperium	قدرت مطلقه
power switch	کلید قدرت
on	در اوج قدرت
hiding power	قدرت پوشش
super power	ابر قدرت
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
strenght	قدرت شدت
high power engine	موتورپر قدرت
dynamism	قدرت تحرک
basicity	قدرت بازی
stock car	قدرت و دوام
canning	قدرت داشتن
accelerating power	قدرت شتاب
acidity	قدرت اسیدی
leverage	قدرت نفوذ
power cable	کابل قدرت
power consumption	مصرف قدرت
authority figure	مظهر قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power distribution	پخش قدرت
power factor	ضریب قدرت
power function	تابع قدرت
heavens	قدرت پروردگار
heaven	قدرت پروردگار
absorbency	قدرت جذب
power failure	قطع قدرت
power failures	قطع قدرت
can	قدرت داشتن
pi accepting	قدرت پی پذیری
solvency	قدرت حلالپوشی
fullest	تمام قدرت
full	تمام قدرت
palgwe	فوق قدرت
authoritarianism	قدرت طلبی
monopoly power	قدرت انحصاری
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
firepower	قدرت شلیک
hands	قدرت توپگیری
power loss	تلف قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
puissance	توان قدرت
absorption power	قدرت جذب
sights	قدرت دید
sight	قدرت دید
authority symbol	نماد قدرت
rating plate	پلاک قدرت
ionic strength	قدرت یونی
receptivity	قدرت پذیرش
reflecting power	قدرت انعکاس
refractive power	قدرت شکست
resolving power	قدرت تفکیک
retentivity	قدرت نگهداری
stock-cars	قدرت و دوام
cans	قدرت داشتن
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
enterprises	قدرت اقدام
enterprise	قدرت اقدام
power outege	قطع قدرت
power source	منبع قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power structure	ساخت قدرت
power supplay	منبع قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
almightiness	قدرت کامل
power test	ازمون قدرت
power transmission	انتقال قدرت
stock-car	قدرت و دوام
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
world power	قدرت دنیوی
authoritarian	قدرت طلب
engine performance	قدرت موتور
diagonal power	قدرت قطری
authoritarians	قدرت طلب
omnipotence	قدرت تام
emissive power	قدرت صدور
creativity	قدرت ابداع
authority	مرجع قدرت
magnitude	شدت قدرت
will to power	قدرت خواهی
effective power	قدرت موثر
economic power	قدرت اقتصادی
driving power	قدرت محرکه
world power	قدرت جهانی
omnipotence	قدرت مطلق
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
great power	کشور با قدرت
damping power	قدرت میرایی
deglutition	قدرت بلع
destructivity	قدرت تخریب
detectability	قدرت اشکارسازی
detection range	قدرت اکتشافی
gripping power	قدرت مهارکنندگی
engine power	قدرت موتور
cutting power	قدرت برش
fire power	قدرت تیراندازی
cutting capacity	قدرت برش
will-power	قدرت اراده
countervailing power	قدرت همسنگ
economic potential	قدرت اقتصادی
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
fluxing power	قدرت سیلان
powering	قدرت نیرو
powered	قدرت نیرو
fire power	قدرت اتش
conveying capacity	قدرت انتقال
powers	قدرت نیرو
voltage source	منبع قدرت
creativity	قدرت خلاقه
generator output	قدرت مولد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com