English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
mechanical sweep مین جمع کردن به طریقه خودکار
Other Matches
automating بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
stereography طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
caged storage انبار کردن به طریقه محصور
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
synchroreceiver دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
submachinegun مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatics خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automating خودکار کردن
automation خودکار کردن
automatize خودکار کردن
automate خودکار کردن
automated خودکار کردن
automatization خودکار کردن
automates خودکار کردن
chucking automatic مهار کردن خودکار
automatic spark advance میزان کردن خودکار
automatize خودکار کردن یک وسیله دستی
semi automatic advance میزان کردن نیم خودکار
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
methode طریقه
method طریقه
system طریقه
systems طریقه
genres طریقه
methods طریقه
form طریقه
formed طریقه
forms طریقه
lins donawitz process طریقه ال دی
structure طریقه
manner طریقه
genre طریقه
way طریقه
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
fashions طرز طریقه
fashioned طرز طریقه
method راه طریقه
acoustic به طریقه صوتی
methods راه طریقه
absolutism طریقه مطلقه
shortcut طریقه اقتصادی
solemn form طریقه رسمی
routinely طریقه عادی
fashioning طرز طریقه
process روند طریقه
fashion طرز طریقه
processes روند طریقه
routines طریقه عادی
modes طرز طریقه
routine طریقه عادی
mode طرز طریقه
contact print چاپ به طریقه تماس
procedure رویه طریقه فرایند
power press extrusion طریقه اشترانق پرس
method of measurment طریقه اندازه گیری
the manner of doing any thing روش یا طریقه کاری
measuring method طریقه اندازه گیری
sand cone method طریقه جابجایی ماسه
international practice طریقه معمول به بین المللی
facture عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
centralized control انجام کنترل به طریقه تمرکزی
autos امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
auto امکان بار کردن خودکار برنامه پس از روشن شدن کامپیوتر
aerodynamic missile موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
magnetic anomaly detection gear دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
acoustical surveillance اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
brinell hardness test طریقه اندازه گیری سختی برینل
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
pedrail اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
rod float تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
sonne photography روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
stereocomparagraph دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
wise کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
stereophotogrammetry تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
ism پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
gyro pilot سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
clock method روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
unattended خودکار
auyomated خودکار
mechnical خودکار
self-starter خودکار
self-starters خودکار
autonomic خودکار
ballpoint pens خودکار ها
unmanned خودکار
preset خودکار
automatic pipet پی پت خودکار
ballpens خودکار ها
ball pens خودکار ها
ballpoints خودکار ها
automatous خودکار
automotive خودکار
automaticity خودکار
automatic خودکار
pen خودکار
automatics خودکار
self acting خودکار
full automatic تماما" خودکار
automation خودکار سازی
automation اتوماسیون خودکار
cutout فیوز خودکار
automatic aiming تعقیب خودکار
automatic loader بارکن خودکار
door switch کلید خودکار در
automated office دفتر خودکار
automatic machine دستگاه خودکار
automatic door switch کلید خودکار در
automatons ماشین خودکار
automatic check ازمایش خودکار
autosave ضبط خودکار
automatic telephone system تلفن خودکار
automatic controller مراقب خودکار
automatics دستگاه خودکار
automata ماشینهای خودکار
automatic testing ازمایش خودکار
automatic cutout قطع خودکار
automatic mechanism مکانیزم خودکار
automatic tracking تعقیب خودکار
robot دستگاه خودکار
automatic telephone تلفن خودکار
push botton وسایل خودکار
systematic خودکار سیستماتیک
automatic balance ترازوی خودکار
automatic fire تیراندازی خودکار
flashgun فلاش خودکار
automatic rifle توپ خودکار
automatic rifle تفنگ خودکار
flashguns فلاش خودکار
automatic regulation تنظیم خودکار
automatic bass compensation بمرسان خودکار
automatic دستگاه خودکار
automatic behavior رفتار خودکار
automatic record changer گرام خودکار
crane track جرثقیل خودکار
autotrace اثر خودکار
power steering فرمان خودکار
mechanical sawmill اره خودکار
robots دستگاه خودکار
automatic check مقابله خودکار
autotrack تعقیب خودکار
auyomated خودکار شده
automatic fire اتش خودکار
autotype چاپ خودکار
automatic carriage تعویض خودکار
fully automatic کاملا" خودکار
automatic steering device سکان خودکار
automatically بطور خودکار
automatic buret بورت خودکار
sub-machine gun تیربار خودکار
semiautomatic نیمه خودکار
automatic treatment تسویه خودکار
autofeather فدر خودکار
self test ازمایش خودکار
semi automatic نیم خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
repeating firearm اسلحه خودکار
automatic drop اتصال خودکار
automatic circuit breaker مدارشکن خودکار
auto starter استارت خودکار
automatization خودکار شدن
sub-machine guns تیربار خودکار
ball point pen قلم خودکار
automatic weapon سلاح خودکار
self loading پرشونده خودکار
automatic interrupt قطع خودکار
self destroying منفجرشونده خودکار
automatism بطور خودکار
automatic tuning میزانساز خودکار
automatic computer کامپیوتر خودکار
coach screw پیچ خودکار
autogenous welding جوشکاری خودکار
player piano پیانو خودکار
automaton ماشین خودکار
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com