English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (14 milliseconds)
English Persian
service mine مین قابل انفجار
Search result with all words
strip تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
powder keg چیز قابل انفجار
powder kegs چیز قابل انفجار
explosives مواد قابل انفجار
explosive قابل انفجار
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
detonable قابل انفجار
detonatable قابل انفجار
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
sticky charge خرج انفجاری قابل چسباندن در محل انفجار
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
Other Matches
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
explosive train مدار انفجار مسیر انفجار
burning train مسیر انفجار سیکل انفجار
blast line مسیرموج انفجار خط موج انفجار
chemical horn مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
blow out انفجار
explosions انفجار
blast انفجار
blastment انفجار
blasting انفجار
brisance انفجار
pops انفجار
popped انفجار
pop انفجار
detonation انفجار
displosion انفجار
detonations انفجار
explosion انفجار
blasts انفجار
bursts انفجار
plosion انفجار
burst انفجار
eruption انفجار
blow up انفجار
blow-ups انفجار
blow-up انفجار
crackle صدای انفجار پی در پی
atom samshing انفجار اتمی
detonation انفجار ناگهانی
detonation charge خرج انفجار
POWs صدای انفجار
explosimeter انفجار سنج
population explosion انفجار جمعیت
blasts ضربه انفجار
POW صدای انفجار
time of disintegration زمان انفجار
crepitation انفجار مکرر
sonic booms انفجار صوتی
detonating slab مسیر انفجار
fire time زمان انفجار
crackled صدای انفجار پی در پی
swooper انفجار دار
blow out سوختن انفجار
the force of the explosion شدت انفجار
blast effect اثر انفجار
blasting machine دستگاه انفجار
sympathetic detonation انفجار القایی
high order detonation انفجار شدید
misfires گیر در انفجار
impact action اثر انفجار
crackles صدای انفجار پی در پی
lead in مداررابط انفجار
ignitor وسیله انفجار
bursting set محل انفجار
burst wave موج انفجار
big bang انفجار بزرگ
blast wave موج انفجار
countermining انفجار ضد مین
blast صدای انفجار
detonation cord سیم انفجار
explosiveness قابلیت انفجار
gusts انفجار فوت
gust انفجار فوت
explosive force قدرت انفجار
explosive force نیروی انفجار
explosive energy قدرت انفجار
information explosion انفجار اطلاعات
blast ضربه انفجار
sonic boom انفجار صوتی
bust انفجار ترکیدگی
busted انفجار ترکیدگی
outburst انفجار غضب
outbursts انفجار غضب
dead center ignition نقطه انفجار
busting انفجار ترکیدگی
busts انفجار ترکیدگی
blasts صدای انفجار
combustiblity قابلیت انفجار
misfired گیر در انفجار
inexplosive غیرقابل انفجار
yield بازده انفجار
detonations انفجار ناگهانی
explosion proof پوشش ضد انفجار
yielded بازده انفجار
explosion proof ازمایش- انفجار
yields بازده انفجار
craters قیف انفجار
destruct system سیستم انفجار
crater قیف انفجار
detonations انفجار ضربهای
combustion chamber اطاق انفجار
implosion انفجار از داخل
aerial burst انفجار هوایی
misfire گیر در انفجار
detonative اماده انفجار
explosion hazard خطر انفجار
detonation انفجار ضربهای
impact اثر ترکش انفجار
atomic time زمان انفجار اتمی
atom samsher دستگاه انفجار اتمی
poised mine مین اماده انفجار
flex x خرج انفجار کتابی
crepitate انفجار پی درپی کردن
detonating ترکاننده وابسته به انفجار
flex x خرج انفجار ورقهای
subsidiaries عمق دهنده به انفجار
armed ammunition مهمات اماده انفجار
low order انفجار کند یا ناقص
subsidiary عمق دهنده به انفجار
impacts اثر ترکش انفجار
armed mine مین اماده انفجار
breech chamber محفظه خرج انفجار
late time زمان سکته انفجار
afterwinds باد بعد از انفجار
blastment تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
tnt equivalent معادل با قدرت انفجار تی ان تی
contact fire انفجار در اثر تماس
high order detonation انفجار انی وکامل
blast effect اثر موج انفجار
explosive range گستره انفجار پذیری
bursts منفجر کردن انفجار
bursts انفجار منفجر شدن
burst انفجار منفجر شدن
burst منفجر کردن انفجار
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
fire time زمان اجرای اتش یا انفجار
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
exudation مواد پخش شونده در یک انفجار
predictor دستگاه محاسب زمان انفجار
sofar دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
ice mine مین مخصوص انفجار زیریخی
proximity fuze فیوز مخصوص انفجار مرمی
countermining distance فاصله ضد انفجار زنجیری مین
discriminating circuit مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
drag loading نتیجه کشش بادیا موج انفجار
acoustic circuit مدار عکس العمل انفجار صوتی
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
afterwinds باد مخالف جهت انفجار اتمی
fire in the hole انفجار نزدیک است به جان پناه
countermining زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
yields قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yield قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
firing area نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
crackle صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
late time زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
sympathetic detonation انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
warned exposed قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
looks زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
presumable قابل استنباط قابل استفاده
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
achievable قابل وصول قابل تفریق
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
adducible قابل اضهار قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
sensible قابل درک قابل رویت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sonic booms انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic boom انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com