Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
jettisoned mine |
مین گذاری هوایی تعجیلی در دریا |
|
|
Other Matches |
|
hasty breaching |
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی |
seascapes |
منظره هوایی دریا |
seascape |
منظره هوایی دریا |
sea marker |
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود |
continental shelf |
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود |
hasty |
تعجیلی |
jettisoned mine |
مینهای تعجیلی |
landing mat |
باندفرود تعجیلی |
hasty defense |
دفاع تعجیلی |
surface line |
خط تلفن و تلگراف تعجیلی |
hasty crossing |
عبور تعجیلی از رودخانه |
hasty sling |
حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی |
neap tide |
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا |
isovelocity |
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا |
airlift service |
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی |
mean sea level |
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا |
holidays |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
holiday |
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی |
telling |
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی |
restrictive fire plan |
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی |
air policing |
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح |
antiair warfare |
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن |
i stay |
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
line chief |
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند |
broadcast controlled air interception |
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند |
air delivery container |
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی |
air sentinel |
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی |
steer |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steered |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
steers |
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید |
pigeons |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
pigeon |
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است |
flak |
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی |
sleeve target |
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی |
air scoop |
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی |
fly through |
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی |
air superiority |
برتری موقت هوایی رجحان هوایی |
aviation pay |
معاش هوایی سختی خدمت هوایی |
air interdiction |
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی |
air pilots |
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی |
air suprmacy |
برتری کامل هوایی سیادت هوایی |
residential investments |
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
punctuation mark |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
punctuation marks |
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری |
desired investment |
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر |
overcapitalization |
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی |
carrier air group |
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر |
air |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air material |
ماتریل هوایی وسایل هوایی |
notice to airmen |
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی |
airs |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
air branch |
قسمت هوایی رسته هوایی |
aired |
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی |
holding anchorage |
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا |
air station |
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی |
splashing |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splashes |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
splash |
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد |
code panel |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
tropopause |
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی |
cooperative scorer |
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک |
air picket |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
air photographic |
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی |
air scout |
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی |
tactical air controler |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
call mission |
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست |
airlift command |
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی |
photogrammetry |
علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی |
air defense commander |
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه |
airlift capacity |
مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی |
emergency scramble |
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی |
airspace prohibited area |
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی |
air search attack unit |
تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی |
public |
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند |
channel airlift |
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی |
trimetrogon |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
dispersal airfield |
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی |
air survey photography |
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی |
fuze |
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن |
mean sea level |
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا |
fuzing |
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن |
airhead operations |
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی |
trunkair route |
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی |
combat airlift support |
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی |
airlift control element |
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی |
country cover diagram |
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور |
air defense action area |
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی |
chalk commander |
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی |
chalk number |
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی |
tactical air control center |
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی |
air position |
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما |
seas |
دریا |
channeled |
دریا |
cuttle bone |
کف دریا |
high tide |
مد دریا |
channelled |
دریا |
floods |
رو د دریا |
channeling |
دریا |
channel |
دریا |
seabed |
کف دریا |
channels |
دریا |
the wave |
دریا |
spume |
کف آب دریا |
the deep |
دریا |
the blue |
دریا |
mere |
دریا |
holm |
دریا |
lough |
اب دریا |
main |
دریا |
high tides |
مد دریا |
high water line |
خط مد دریا |
sea bed |
کف دریا |
meerscham |
کف دریا |
ocean foam |
کف آب دریا |
at sea |
در دریا |
overboard |
در دریا |
sea foam |
کف دریا |
sea froth |
کف دریا |
sepiolite |
کف دریا |
saltwater |
اب دریا |
beach foam |
کف آب دریا |
sea foam |
کف آب دریا |
benthos |
ته دریا |
d.j.'s locker |
ته دریا |
acajou |
دریا |
bree |
دریا |
meerschaum |
کف دریا |
asea |
به دریا |
asea |
در دریا |
cuttlebone |
کف دریا |
merest |
دریا |
on the sea |
دریا |
flooded |
رو د دریا |
waterscape |
اب دریا |
flood |
رو د دریا |
ground |
کف دریا |
sea |
دریا |
high water |
مد دریا |
sea state |
وضعیت دریا |
shore |
کنار دریا |
sea sickness |
دریا گرفتگی |
sea born |
زاده دریا |
seaside |
دریا کنار |
seastrand |
دریا کنار |
sea purse |
گرداب دریا |
on shore winds |
دریا باد |
naval aviation |
هوا دریا |
poseidon |
خدای دریا |
shores |
کنار دریا |
out bound |
رهسپار دریا |
sea state |
حالت دریا |
sea water damage |
خسارت اب دریا |
sea shore |
کرانه دریا |
shores |
ساحل دریا |
shore |
ساحل دریا |
seaborne |
دریا برد |
sea cock |
شیر دریا |
seaport |
بندرساحلی دریا |
seaport |
دریا بندر |
mal de mer |
ناخوشی دریا |
maldemer |
ناخوشی دریا |
man overboard |
ادم به دریا |
surface-to-air |
دریا به هوا |
waterscape |
منظره اب دریا |
seahorses |
اسب دریا |
marooner |
دریا زن غارتگر |
seahorse |
اسب دریا |
seabirds |
مرغ دریا |
marine transgression |
پیشروی دریا |
two star |
دریا دار |
deep-sea |
ژرف دریا |
mare |
تاریکی دریا |
outbound |
رهسپار دریا |
mares |
تاریکی دریا |
seabird |
مرغ دریا |
pelagic |
ساکن دریا |
sea bed |
بستر دریا |
ocean bound |
رهشپار دریا |
seaports |
بندرساحلی دریا |
seaports |
دریا بندر |
waterside |
کنار دریا |
range |
حدودجذر و مد دریا |
sea girt |
دریا بست |
cog in the machine <idiom> |
قطرهای از دریا |
sea duty |
خدمت دریا |
oversea |
انطرف دریا |
ranged |
حدودجذر و مد دریا |
ranges |
حدودجذر و مد دریا |
sea coast |
ساحل دریا |
sea coast |
کرانه دریا |
upcountry |
دور از دریا |
sea board |
کناره دریا |
sailer |
دریا نورد |
sea anchor |
لنگر دریا |