Dictiornary-Farsi | میوه ناقص | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
nubbin	میوه ناقص


Other Matches

indusium	پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
shortest	ناقص
violator	ناقص
rudimentary	ناقص
mutilated	ناقص
defective	ناقص
meagre	ناقص
half-baked	ناقص
in defect	ناقص
manque	ناقص
imperfective	ناقص
shorter	ناقص
short	ناقص
malformed	ناقص
imcomplete	ناقص
mutilating	ناقص
faulty	ناقص
mutilates	ناقص
mutilate	ناقص
violators	ناقص
incomplete	ناقص
unperfect	ناقص
rudimental	ناقص
imperfect	ناقص
incomplete flower	گل ناقص
incorrect	ناقص
stickit	ناقص
inconsummate	ناقص
roughcast	ناقص
inadequate	ناقص
skimpy	ناقص
deficient	ناقص
imcomplete ditch	گود ناقص
hemiplegia	فلج ناقص
in my poor opinion	بعقیده ناقص من
half truth	حقیقت ناقص
incomplete induction	استقراء ناقص
imperfect competition	رقابت ناقص
defectively	بطور ناقص
ill-	بطور ناقص
ills	بطور ناقص
ill	بطور ناقص
imperfect market	بازار ناقص
incapacious	بی گنجایش ناقص
in my poor opinion	بعقل ناقص من
imperfectly	بطور ناقص
deficiently	بطور ناقص
incomplete breakdown	شکست ناقص
half	شریک ناقص
truncation	ناقص سازی
blastie	ناقص الخلقه
wanting in reason	ازعقل ناقص
annular eclipse	خسوف ناقص
misshapen	ناقص الخلقه
deformed	ناقص شده
faulty switching	سوئیچینگ ناقص
paralysis	سکته ناقص
truncated distribution	توزیع ناقص
demonish	ناقص کردن
half	بطور ناقص
faulty design	طرح ناقص
paresis	فلج ناقص
paraparesis	فلج ناقص پا
framentary	شکسته ناقص
erectio deficiens	نعوظ ناقص
tracheid	اوند ناقص
misfiring	احتراق ناقص
frustum	هرم ناقص
moon calf	خلقت ناقص
missed approach	فرود ناقص
mooncalf	ناقص الخلقه
apoplexy	سکتهء ناقص
mutilator	ناقص کننده
frustum	مخروط ناقص
miscreation	خلقت ناقص
lacked	ناقص بودن
lacks	ناقص بودن
half baked	ناپخته ناقص
to put in rime	قافیه ناقص
flawed	معیوب ناقص
lack	ناقص بودن
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
fragmental	ریز شده ناقص
unemployment equilibrium	تعادل در اشتغال ناقص
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
garble	تحریف یا ناقص کردن
heterometabolic	دارای دگردیسی ناقص
heterometabolous	دارای دگردیسی ناقص
to do by halves	ناقص انجام دادن
mutilating	ناقص یا فلج کردن
mutilates	ناقص یا فلج کردن
fragmentarily	بطور شکسته یا ناقص
mutilate	ناقص یا فلج کردن
fragmentary	ریز شده ناقص
rough cast	اجمالادرست شده ناقص
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
parachromopsia	رنگ کوری ناقص
overshooting	فرود ناقص هواپیما
sketchy	از روی عجله ناقص
market imperfection	ناقص بودن بازار
sketchily	از روی عجله ناقص
meagrely	بطور لاغر یا ناقص
sketchier	از روی عجله ناقص
sketchiest	از روی عجله ناقص
parachromatopsia	رنگ کوری ناقص
low order	انفجار کند یا ناقص
miscreate	ناقص الخلقه ساختن
incomplete pictures test	ازمون تصویرهای ناقص
oafs	بچه ناقص الخلقه
overshoots	فرود ناقص هواپیما
overshoot	فرود ناقص هواپیما
oaf	بچه ناقص الخلقه
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
We don't do things by halves.	کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis	وتد ناقص دراخر شعر
We don't do things by half-measures.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway.	کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory]	کاری را ناقص انجام ندادن
orthopaedy	فن درست کردن انامهای ناقص
rough coating	اجمالا درست شده ناقص
verticillium	قارچ ناقص افت گیاهی
truncates	شاخه زدن ناقص کردن
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
to break aset	خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
paretic	دچار فلج ناقص یا عضلانی
truncating	شاخه زدن ناقص کردن
truncate	شاخه زدن ناقص کردن
truncated	شاخه زدن ناقص کردن
huddled	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
The comparison is misleading [flawed] .	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
hermit crabs	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
huddling	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab	خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddles	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle	ناقص انجام دادن ازدحام کردن
paraplegics	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegic	فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic	مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
bobtail	اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
osteoclasis	استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
frictional unemployment	بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
fructuous	پر میوه
fruit of the womb	میوه دل
fruitage	میوه
fruitless	بی میوه
fruit	میوه
fruits	میوه
blossoms	میوه
fruit	میوه
fruit juice	آب میوه
blossoming	میوه
blossomed	میوه
blossom	میوه
fruits	میوه ها
oligocarpous	کم میوه
juice	اب میوه
juices	اب میوه
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb>	کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
pine cone	میوه کاج
fructose	شهد میوه
king of fruits	شاه میوه ها
fructiferous	میوه دار
impatiens	میوه گل حنا
pepo	میوه کدویی
pine mast	میوه کاج
fructify	میوه دادن
fructification	میوه دهی
king of fruits	شاه میوه
pseudocarp	شبه میوه
pseudocarp	میوه فرعی
squeezer	اب میوه گیر
fruitery	میوه جات
shadberry	میوه ازگیل
nubbin	میوه نارس
pomologist	متخصص میوه
fruiter	درخت میوه
pomiculture	میوه کاری
fruiterer	میوه کار
pomologist	میوه کار
fruiterer	دلال میوه
fruiterer	میوه فروش
fruitlet	میوه کوچک
fruitarianism	میوه خوری
pomology	میوه پروری
fruitarian	میوه خور
fruit of the womb	میوه رحم
frugivorous	میوه خور
pseudocarp	میوه کاذب
prelibation	نوبر میوه
frugivorous	میوه خوار
gymnocarpous	برهنه میوه
fruit pulp	گوشت میوه
fruitage	میوه جات
fruitery	انبار میوه
fruiting	میوه دار
salted	نمک میوه
fools	کرم میوه ها