English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
Other Matches
i promise to come قول میدهم بیایم
When should I pick you up? کی عقب شما بیایم؟
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
i will go خواهم رفت
excuse me پوزش می خواهم
to beg your pardon معذرت می خواهم
to beg your pardon پوزش می خواهم
i shall go خواهم رفت
i shall be خواهم بود
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
wills فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
will فعل کمکی "خواهم "
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
he said گفت خواهم امد
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
he said i will come اوگفت خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said گفت که خواهم امد
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
more than بیشتر از
mainly بیشتر
as much as possible هر چه بیشتر
more and more هی بیشتر
more بیشتر
as early aspossible هر چه بیشتر
furthered بیشتر
furthering بیشتر
furthers بیشتر
further بیشتر
rather بیشتر
it is mostly iron بیشتر
for the most part بیشتر
principally بیشتر
the more بیشتر
the more better the best هر چه بیشتر
large adv بیشتر
mostly بیشتر
nine times out ten بیشتر اوقات
surviver بیشتر عمرکننده
no longer نه بیشتر [زمانی]
better part قسمت بیشتر
above-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
more and more بیشتر ازبیشتر
over-average <adj.> بیشتر از حد متوسط
the many بیشتر مردم
The more the better . هر چه بیشتر بهتر
by superir wisdom با خرد بیشتر
the most that i can do بیشتر انها
most of them بیشتر انها
most people بیشتر مردم
rather ... than بیشتر ...تا [ترجیحا ... تا]
multichannel با بیشتر از یک کانال
in the main بیشتر اصلا
further information آگاهی بیشتر
to overcomein number بیشتر بودن از
hypercard یات بیشتر
over crowding بیشتر باشد
outstand بیشتر ایستادن
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
better نیکوتر بیشتر
outsit بیشتر نشستن از
oddson بیشتر محتمل
above average <adj.> بیشتر از حد متوسط
outshone بیشتر درخشیدن
outshine بیشتر درخشیدن
outshines بیشتر درخشیدن
so many menŠso many minds عقیده بیشتر
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
major بیشتر اعظم
majored بیشتر اعظم
outshining بیشتر درخشیدن
majoring بیشتر اعظم
no more نه دیگر [بیشتر]
outvotes بیشتر رای بردن از
outvoting بیشتر رای بردن از
outlive بیشتر دوام اوردن
outlived بیشتر زنده بودن از
outlived بیشتر دوام اوردن
outlives بیشتر زنده بودن از
outlive بیشتر زنده بودن از
outlives بیشتر دوام اوردن
outliving بیشتر زنده بودن از
outvote بیشتر رای بردن از
more the merrier <idiom> هرچی بیشتر بهتر
outbid بیشتر توپ زدن از
outbidding بیشتر توپ زدن از
outwatch بیشتر بیدار ماندن از
outbids بیشتر توپ زدن از
outlast بیشتر طول کشیدن از
outlasted بیشتر طول کشیدن از
outlasting بیشتر طول کشیدن از
outlasts بیشتر طول کشیدن از
it consists mainly بیشتر عبارت است از
outvoted بیشتر رای بردن از
overlive بیشتر زنده بودن از
outwork بیشتر کار کردن از
as soon as possible بزودی هرچه بیشتر
full drive باشتاب هرچه بیشتر
extensive cultivation کار وسرمایه بیشتر
outstand بیشتر تحمل کردن
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
norther بیشتر بطرف شمال
outbidded بیشتر توپ زدن از
roundabout production تولید با کارائی بیشتر
put someone's best foot forward <idiom> بیشتر تلاش کردن
at full pelt با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
ahead دارای امتیاز بیشتر
outwear بیشتر دوام کردن
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
outwalk بیشتر راه رفتن از
outliving بیشتر دوام اوردن
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I wI'll gradually get used to it . یواش یواش عادت خواهم کرد
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
transuranium دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
semidouble دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
It does more harm than good . ضررش از نفعش بیشتر است
at full speed با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
full pelt با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
transuranic دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloads تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overload تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
rioted تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
peter penny زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
composer آهنگ ساز [بیشتر موسیقی کلاسیک]
more frequently than ever <adv.> نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
loved i nothonour more اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com