English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (1 milliseconds)
English Persian
impertinence نابهنگامی بی موقعی
impertinency نابهنگامی بی موقعی
Other Matches
inopportuneness نابهنگامی
inopportunity نابهنگامی
anachronisms نابهنگامی
anachronism نابهنگامی
prematurity نابهنگامی
prematureness نابهنگامی زودتر از موقع بودن
when موقعی که
somewhen یک موقعی
the time arrives that موقعی می رسدکه
time زمانی موقعی
times زمانی موقعی
timed زمانی موقعی
when does the bill fall due ? سررسید برات چه موقعی است
interlunary موقعی که ماه نامریی است
interlunar موقعی که ماه نامریی است
oestrual در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
psychological moment موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
do while یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
attainder سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com