English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
debilitant ناتوان کننده
debilitative ناتوان کننده
Other Matches
incapable <adj.> ناتوان
infirm ناتوان
asthenic ناتوان
impuissant ناتوان
incapable ناتوان
disabled ناتوان
invalids ناتوان
handicapped ناتوان
incompetent <adj.> ناتوان
inable <adj.> ناتوان
unable ناتوان
impotent <adj.> ناتوان
invalid ناتوان
unfit <adj.> ناتوان
incapacitated <adj.> ناتوان
feeble ناتوان عاجز
impotent ناتوان اکار
irretentive ناتوان در نگاهداری
invalidate ناتوان کردن
decay که ناتوان میشود
decayed که ناتوان میشود
feebler ناتوان عاجز
invalid ناتوان کردن
sickly ناتوان رنجور
invalids ناتوان کردن
sicklier ناتوان رنجور
invalidates ناتوان کردن
weaklings ناتوان بی بنیه
disenable ناتوان کردن
weakling ناتوان بی بنیه
decays که ناتوان میشود
decaying که ناتوان میشود
feeblest ناتوان عاجز
disable ناتوان کردن
disables ناتوان کردن
disabling ناتوان ساختن
disables ناتوان ساختن
debilitation ناتوان سازی
debilitate ناتوان کردن
invalidated ناتوان کردن
disabling ناتوان کردن
sickliest ناتوان رنجور
disable ناتوان ساختن
enervate ناتوان کردن بی اثرکردن
stalling torque گشتاور پیچشی ناتوان
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
interrupt ناتوان کردن وقفه
disable pulse تپش ناتوان ساز
disable ناتوان ساختن از کارانداختن
inability to box ناتوان از ادامه دادن
disables ناتوان ساختن از کارانداختن
disabling ناتوان ساختن از کارانداختن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
addled <adj.> گیج و ناتوان در درست فکر کردن
disarmed وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarm وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
gruel عاجز کردن ناتوان کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
surfy کف کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
crepitant خش خش کننده
skittish رم کننده
repudiationist رد کننده
bender خم کننده
mumbler من من کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
mauler له کننده
bandwidth یچ کننده
deletive حک کننده
fizzy کف کننده
solver حل کننده
refutatory رد کننده
benders خم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com