English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
climatic region ناحیه اقلیمی
Other Matches
territorial اقلیمی
continental اقلیمی
continentals اقلیمی
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
circumavigator کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
district ناحیه
sector ناحیه
sectors ناحیه
demesne ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
zones ناحیه
zone ناحیه
districts ناحیه
subregion ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
reached ناحیه
reach ناحیه
ranged ناحیه
situs ناحیه
ranges ناحیه
range ناحیه
sympatric هم ناحیه
ward ناحیه
wards ناحیه
regions ناحیه
area ناحیه
partitions ناحیه
partition ناحیه
proclimax ناحیه
areas ناحیه
output area ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
region ناحیه
shire ناحیه
shires ناحیه
buffer area ناحیه میانگیر
suppressor area ناحیه بازدارنده
intermediate zone ناحیه ی میانی
depletion barrier ناحیه تخلیه
arid area ناحیه خشک
broca's area ناحیه بروکا
active area ناحیه فعال
motor area ناحیه حرکتی
overflow area ناحیه سرریز
audio range ناحیه صوتی
soft spot ناحیه نشست
skid row ناحیه پست
area search جستجوی ناحیه
output area ناحیه خروجی
measuring range ناحیه ی سنجش
baffle area ناحیه کور
silva ناحیه جنگلی
storage area ناحیه انبارش
naval district ناحیه دریایی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
common area ناحیه مشترک
oral zone ناحیه دهانی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
range of adjustment ناحیه تنظیم
range of storke ناحیه ضربه
fixed area ناحیه ثابت
forbidden zone ناحیه ممنوع
range of variation ناحیه تغییر
residential area ناحیه مسکونی
frequency region ناحیه فرکانس
goldfield ناحیه زرخیز
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
genital zone ناحیه تناسلی
gold field ناحیه زرخیز
recording eara ناحیه ضبط
scan area ناحیه پیمایش
depletion layer ناحیه تخلیه
commutation zone ناحیه کموتاسیون
sector commander فرمانده ناحیه
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
pyramidal area ناحیه هرمی
radius of action ناحیه رانندگی
critical region ناحیه شاخص
edge zone ناحیه لبه
dead space ناحیه کور
littoral ناحیه ساحلی
input area ناحیه ورودی
depletion area ناحیه تخلیه
sciatic ناحیه چاربند
depletion zone ناحیه تخلیه
heat affected zone ناحیه پیوند
telephone area ناحیه اتصال
range of variation ناحیه انحراف
districts ناحیه نظامی
regions ناحیه نظامی
wernicke's area ناحیه ورنیکه
work area ناحیه کاری
zone of contact ناحیه تماس
sector خط کش ریاضی ناحیه
regions ناحیه عملیات
boom swing ناحیه لرزش
part سهم ناحیه
zone منطقه ناحیه
district ناحیه نظامی
regions ناحیه فضا
zones منطقه ناحیه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
Sept ناحیه محصو
region ناحیه عملیات
region ناحیه نظامی
territorialization ایجاد ناحیه
slums ناحیه فقیرنشین
indifference zone ناحیه خنثی
lumbar ناحیه کمر
slum ناحیه فقیرنشین
the abdominal region ناحیه شکم
touch spot ناحیه بساوشی
regionalism ناحیه گرایی
terrain زمین ناحیه
Equator ناحیه استوایی
two phase region ناحیه دو فازی
erogenous zone ناحیه شهوتزا
region ناحیه فضا
erogenous zones ناحیه شهوتزا
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
naval district ناحیه عملیات دریایی
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
rimland حومه ناحیه مرکزی
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
local area network شبکه ناحیه محلی
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
regionalist منطقهای ناحیه گرای
zone ناحیه دسته بندی
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
long wave range ناحیه موج بلند
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
pierian وابسته به ناحیه پیریا
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
interference area ناحیه ی تداخل امواج
palatinate ناحیه قلمرو کنت
papa پاپ کشیش ناحیه
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
coal field ناحیه زغال خیز
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
shielding region ناحیه حفافت کننده
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
climate ناحیه اوضاع جوی
climates ناحیه اوضاع جوی
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
space charge ناحیه بار فضا
papas پاپ کشیش ناحیه
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
delinquency area ناحیه بزه خیز
catchment areas ناحیه تحت پوشش
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
executive area ناحیه هماهنگ ساز
drilling range ناحیه مته کاری
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
zones ناحیه دسته بندی
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
palest ناحیه محصور قلمروحدود
coalfield ناحیه ذغال خیز
coalfields ناحیه ذغال خیز
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
catchment area ناحیه تحت پوشش
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
superintendent registrar سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
vorlage خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
ward heeler کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
sector commander فرمانده ناحیه پدافند هوایی
rainfall area منطقه بارش ناحیه بارندگی
vhf range ناحیه فرکانس خیلی بالا
territorialization محدود کردن بیک ناحیه
orbitonasal وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
infrasonic frequency range ناحیه فرکانس مادون صوت
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
zoomed بزرگ کردن یک ناحیه از متن
zooms بزرگ کردن یک ناحیه از متن
high frequency region of a spectrum ناحیه ی فرکانس بالای یک طیف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com