English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
range of variation ناحیه تغییر
Search result with all words
selection دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
selections دایره کوچک که روی یک فریم اطراف ناحیه انتخاب شده نمایش داده میشود که به کاربر امکان تغییر شکل فضا را میدهد
Other Matches
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing تغییر کردن تغییر دادن
change over تغییر روش تغییر رویه
change تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
demesne ناحیه
partition ناحیه
shire ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
areas ناحیه
sector ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
situs ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
ward ناحیه
wards ناحیه
range ناحیه
ranges ناحیه
regions ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
region ناحیه
shires ناحیه
zones ناحیه
sympatric هم ناحیه
sectors ناحیه
ranged ناحیه
output area ناحیه
zone ناحیه
districts ناحیه
reached ناحیه
district ناحیه
proclimax ناحیه
reach ناحیه
reaching ناحیه
reaches ناحیه
subregion ناحیه
terrain زمین ناحیه
commutation zone ناحیه کموتاسیون
wernicke's area ناحیه ورنیکه
sector خط کش ریاضی ناحیه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
district ناحیه نظامی
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
sector commander فرمانده ناحیه
critical region ناحیه شاخص
sciatic ناحیه چاربند
dead space ناحیه کور
measuring range ناحیه ی سنجش
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
scan area ناحیه پیمایش
arid area ناحیه خشک
residential area ناحیه مسکونی
work area ناحیه کاری
common area ناحیه مشترک
zones منطقه ناحیه
buffer area ناحیه میانگیر
broca's area ناحیه بروکا
boom swing ناحیه لرزش
range of storke ناحیه ضربه
range of adjustment ناحیه تنظیم
zone منطقه ناحیه
audio range ناحیه صوتی
Sept ناحیه محصو
radius of action ناحیه رانندگی
naval district ناحیه دریایی
pyramidal area ناحیه هرمی
motor area ناحیه حرکتی
regionalism ناحیه گرایی
districts ناحیه نظامی
overflow area ناحیه سرریز
output area ناحیه خروجی
active area ناحیه فعال
oral zone ناحیه دهانی
climatic region ناحیه اقلیمی
skid row ناحیه پست
recording eara ناحیه ضبط
area search جستجوی ناحیه
zone of contact ناحیه تماس
lumbar ناحیه کمر
baffle area ناحیه کور
fixed area ناحیه ثابت
region ناحیه نظامی
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
suppressor area ناحیه بازدارنده
part سهم ناحیه
gold field ناحیه زرخیز
telephone area ناحیه اتصال
goldfield ناحیه زرخیز
territorialization ایجاد ناحیه
Equator ناحیه استوایی
heat affected zone ناحیه پیوند
the abdominal region ناحیه شکم
erogenous zones ناحیه شهوتزا
two phase region ناحیه دو فازی
littoral ناحیه ساحلی
edge zone ناحیه لبه
silva ناحیه جنگلی
slums ناحیه فقیرنشین
slum ناحیه فقیرنشین
erogenous zone ناحیه شهوتزا
region ناحیه فضا
genital zone ناحیه تناسلی
region ناحیه عملیات
storage area ناحیه انبارش
frequency region ناحیه فرکانس
regions ناحیه فضا
regions ناحیه نظامی
regions ناحیه عملیات
intermediate zone ناحیه ی میانی
input area ناحیه ورودی
depletion area ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
soft spot ناحیه نشست
indifference zone ناحیه خنثی
forbidden zone ناحیه ممنوع
depletion layer ناحیه تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
range of variation ناحیه انحراف
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
touch spot ناحیه بساوشی
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
coalfield ناحیه ذغال خیز
space charge ناحیه بار فضا
coalfields ناحیه ذغال خیز
catchment areas ناحیه تحت پوشش
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
naval district ناحیه عملیات دریایی
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
pierian وابسته به ناحیه پیریا
neck of the woods <idiom> ناحیه یا قسمتی از کشور
catchment area ناحیه تحت پوشش
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
papa پاپ کشیش ناحیه
palatinate ناحیه قلمرو کنت
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
hot temperature zone ناحیه بسیار گرم
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
interference area ناحیه ی تداخل امواج
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
papas پاپ کشیش ناحیه
palest ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
zone ناحیه دسته بندی
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
pale ناحیه محصور قلمروحدود
rimland حومه ناحیه مرکزی
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
zones ناحیه دسته بندی
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
delinquency area ناحیه بزه خیز
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
climates ناحیه اوضاع جوی
drilling range ناحیه مته کاری
coal field ناحیه زغال خیز
local area network شبکه ناحیه محلی
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
regionalist منطقهای ناحیه گرای
climate ناحیه اوضاع جوی
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
long wave range ناحیه موج بلند
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
shielding region ناحیه حفافت کننده
executive area ناحیه هماهنگ ساز
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
breadbasket معده ناحیه حاصلخیز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com